مهدی برزگر (مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم)
مدّتی است که انتقادات تند و تیزی از جانب برخی افراد و شخصّیت ها (مهدی نصیری، محمّد تقی اکبرنژاد، شهاب الدین حائری شیرازی و... ) متوجه نظام جمهوری اسلامی و شخص رهبری نظام شده است که به منظور تبیین حق و جداسازی سره از ناسره توجه به چند نکته را لازم می دانم:
یکم: تکیه گاه اصلی این انتقادات برخی مشکلات اقتصادی و فرهنگی از جمله بیکاری، فقر، بالا رفتن سن ازدواج جوانان و بالا رفتن آمار طلاق، برخی حملههای فیزیکی علیه روحانیون، کشف حجاب در خیابانها و ... است.
منتقدان محترم با استناد به این مشکلات مدعی شدهاند که نظام جمهوری اسلامی ناکارآمد است و عمده عامل این ناکارآمدی نیز تفکرات رهبران آن است که با اندیشه های ناصواب خویش و یا تنش زایی در سطح منطقه و جهان موجب دشمن تراشی برای ایران شده اند. به عنوان مثال شعار صدور انقلاب، مساله تسخیر لانه جاسوسی و یا حرکت به سوی تولید انرژی هسته ای و ... را از نمونه های این تنش زایی نام می برند. از طرفی هم می گویند نیروهای انقلابی از رهبران انقلاب قدّیس هایی ساخته اند که قابل نقد نیستند و همین رفتار غلو آمیز سبب بیشتر شدن مشکلات گشته و این که هرگز روند غلط موجود اصلاح نشود. از این رو تصمیم گرفته اند به منظور اصلاح روند فعلی نوک تیز انتقادات خود را متوجه رهبران انقلاب نمایند و به نقد علنی ایشان روی آورده اند. برخی از این منتقدین که مدعی هستند با رویکرد فقهی و عالمانه سخن می گویند حتی کار را به جایی رسانده اند که اصل حرکت امام در سال 1342 را هم تخطئه می کنند و معتقدند نباید امام انقلاب می کرد و هیچ گونه تشکیل حکومتی قبل از قیام حضرت ولی عصر عج مشروع نیست و ما فقط باید با حرکت تقیّه ای کار را پیش ببریم و راهبرد رهبران انقلاب را ناسازگار با راهبرد اهل بیت ع می دانند.
دوم: در پاسخ این منتقدان محترم باید گفت اولاً هیچ کدام از نیروهای انقلابی منکر مشکلات اقتصادی یا فرهنگی موجود نیستند و چه بسا اگر کار به شمارش مشکلات برسد بیش از منتقدان محترم از مشکلات خبر دارند. ثانیاً ریشه این شکل انتقاد کردن این افراد به نوع نگاه ناصواب ایشان برمی گردد که عمدتاٌ می توان در چند محور خلاصه نمود: 1. وظایف رهبری در نظام جمهوری اسلامی 2. نوع نگاه به مشکلات و دست آوردهای نظام 3. برداشت ناصواب از تقیّه
وظایف رهبری در نظام جمهوری اسلامی
وظیفه رهبری در نظام جمهوری اسلامی حفظ حرکت کلی نظام به سوی آرمان های اسلامی و ارزش هایی است که ملّت برای آنها قیام کردند و شهید دادند. البته رهبری الهی و دینی در ضمن حفظ این حرکت متوجه این هم هست که باید عقل های مردم هم رشد کند و با این حرکت همراهی نماید و این حقیقت جز با حرکت در بستر همراهی ملت و احترام گزاردن به انتخاب آنان میسّر نمی شود. چون اگر مردم بدانند خودشان در حرکت نظام سهیمند با آن همراهی می کنند و سختی های آن را هم به دوش می کشند. از این روست که شاید در مواردی رأی رهبری با نتیجه انتخاب ملت متفاوت بوده است ولی باز هم به انتخاب ملت احترام گزارده و نتیجه را تنفیذ کرده است. حال اگر رهبری برای تأمین این هدف رأی مردم را تنفیذ نمود و در عین حال مشکلاتی ناشی از انتخاب مردم و کم کاری دستگاه های نظارتی مانند مجلس و قوه قضائیه پیش آمد، آیا باید آن را پای رهبری بنویسیم و او را مقصّر بدانیم؟! انصافتان کجاست؟ مقام معظم رهبری خود بارها به پرسش دربارۀ وظایف رهبری پاسخ دادهاند: «من هم بارها قبلاً گفتهام که رهبری نمیتواند در تصمیمگیریهای موردیِ دستگاههای گوناگون دولتی مدام وارد بشود و مدام بگوید این باشد، این نباشد؛ این نمیشود. نه قانون این اجازه را میدهد، نه منطق این اجازه را میدهد.» (12/4/1395).
خلاصه کلام این که ولی فقیه، در بالاترین افق و قلّۀ «رصد» قرار دارند و همواره راهکارهای عینی و کاربردی برای عبور از مشکلات، مسیر صحیح رشد و پیشرفت را بیان کرده اند. اما اگر منتخبان ملّت سرپیچی کنند و دستگاه های نظارتی هم به وظیفه خود درست عمل نکنند تقصیر رهبری چیست؟ توجّه، دقّت و عمل، کار امّت است، چه نهادها و مسئولان و چه مردم. مگر امیر المؤمنین نفرمودند: «لا رأیَ لمن لا یُطاع»: «کسی که اطاعت نشود نظری ندارد.» مشکلات اقتصادی و فرهنگی موجود آیا محصول سیاست های کلّی رهبری و ارشادات ایشان برای دولتمردان است یا نتیجه سرپیچی های مسؤولان اجرایی از دستورات صریح ایشان؟ به خوبی می دانید که اکنون بیش از ده سال است که مقام معظم رهبری شعار سال را شعاری اقتصادی قرار می دهند تا مسؤولان کشور متوجه شوند که اولویت نخست کشور اقتصاد است. آیا شما انتظار دارید وقتی به دلیل عدم امتثال اوامر رهبری مشکلات اقتصادی و فرهنگی گریبان ملت گرفته است، رهبری نظام سیاست های کلی را تغییر داده از خطوط قرمز سیاست خارجی عبور کرده و دو دستی مملکت را تقدیم آمریکا و صهیونیست ها کنند؟ وقتی ریشه اصلی مشکلات در ضعف مدیران داخلی و نوعاً منتخبان ملت است و خود آنان بارها اذعان کرده اند که تحریم ها نهایتاً 20 درصد مشکلات را موجب شده است و 80 درصد ریشه در ضعف مدیریت داخلی دارد، شما چرا آدرس غلط می دهید و انتظار تغییر در سیاست های کلان نظام را دارید؟
خودتان می دانید و اگر نمی دانید بدانید دشمنی آمریکا با ایران معلول تسخیر لانه جاسوسی نیست بلکه ریشه در ماهیت انقلاب ما و استقلال خواهی ملت دارد. در سال 1332 مگر مصدّق شعار اسلامی داده بود یا مردم ایران سفارت تسخیرکرده بودند که آمریکا در ایران کودتا راه انداخت و دولت مصدّق را سرنگون کرد؟ مساله واضح است؛ آمریکا درایران منافعی داشت و به سادگی منابع ما را چپاول می کرد که با انقلاب از همه آنها محروم شد و از همان روز اول هم به دنبال براندازی نظام بود و هنوز هم هست و هیچ وقت هم حاضر نیست بر سر میز مذاکره متوازن با ما بنشیند.
اما قضیه تسخیر لانه جاسوسی هم حقیقتاً نتیجه ترکیدن بغض فروخفته ملتی بود که سالها از سوی آمریکا تحقیرشده بود. این اتفاق گرچه غیر قانونی بود و بدون مشورت با مسؤولان نظام اتفاق افتاد، اما حضرت امام آن را به نفع انقلاب مدیریت نمود. شما انتظار دارید حضرت امام پس از انجام این کار و پس از لو رفتن آن همه خیانت ها و جاسوسی ها از جانب آمریکا، به ملامت و سرزنش دانشجویان خط امام بپردازد؟ اما قضیه طول کشیدن آزادی گروگان ها هم به این دلیل بود که ما در قبال آزادی گروگان ها از آمریکا خواستیم که محمد رضا را تحویل ما دهد تا محاکمه اش کنیم که نداد و قضیه با مرگ شاه خاتمه یافت. بنابراین طول کشیدن قضیه هم به آمریکا مربوط می شود نه ما.
برخی از منتقدین محترم می گویند "از برخی مردم شنیده ام که آقای خامنه ای رهبر مردم غزه و یمن است نه ما، زیرا برای آنها بیشتر دل می سوزاند تا ما." حقیقتاً مایه تأسّف است. آیا فهم این نکته برای شما سخت است که جدا از وجوب فقهی یاری مظلوم، امروزه حمایت از غزه و یمن حمایت از ملت ایران و کشاندن جنگ به آن سوی مرزهای ایران است که هم هزینه اش برای ما کمتر است و هم امنیت ملی ما را بیشتر می کند؟
اما درباره قضیه انتقاد از رهبری باید گفت کسی رهبران انقلاب را معصوم نمی داند تا انتقاد از آنان را خطا بشمرد. در مواردی نیز هم امام راحل و هم مقام معظم رهبری به برخی اشتباهات اقرار کرده و در پیشگاه ملت استغفار کرده و عذر خواهی کرده اند که نشانه صداقت آنان با خدا و مردم است. اما مساله این است که «سنخ رهبری» در نظام جمهوری اسلامی با «نوع ریاست» در سایر حکومت ها متفاوت است و آن گره خوردن مساله ولایت فقیه با «نیابت عامّه امام زمان عج» است که این قداست برای جایگاه مذکور را در ذهن همه متشرعه ایجاد کرده است که اتفاقاً نه تنها مضر نیست، بلکه در بزنگاه های مهم مانند دعوت مردم به جبهه های جنگ یا دعوت مردم برای سرکوب فتنه های دشمن و... به نفع امّت اسلامی تمام می شود. بنابراین در عین این که انتقاد از رهبری نظام مجاز و چه بسا لازم است، اما بهتر است از طریق نامه نگاری یا از طریق نمایندگان مجلس خبرگان باشد نه این که هر روزنامه نگار و هر سخنران یا نویسنده ای به خود اجازه دهد ولیّ امر مسلمین را در ملأ عام به باد انتقاد بگیرد و مطالب درست و غلط را به هم درآمیزد. زیرا به نفع خود امت اسلامی است که شأن ولیّ امر نزد عموم ملّت محفوظ باشد. حضرات منتقدین می دانند که شأن ولایت فقیه در متون دینی ما کمتر از مرجعیت تقلید نیست و باید حرمت ها حفظ شود که اگر قداست ها شکست آن وقت سنگ روی سنگ بند نمی شود.
نوع نگاه به مشکلات و دست آوردهای نظام
یکی از حربه های رسانه ای دشمن همواره این بوده که با بزرگنمایی مشکلات موجود و انکار یا کوچک نمایی خدمات نظام، مردم را از کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ناامید کند. متاسّفانه منتقدین محترم در این نیرنگ و حربه رسانه ای دشمن گرفتار شده اند و نگاهشان به دستاوردهای نظام نگاهی عوامانه است. مشاهده چند نمونه کشف حجاب در خیابان ها یا مشاهده برخی خانواده های فقیر یا مشکلاتی از این سنخ که هیچ کس منکر آنها نیست، نباید سبب شود ما همه چیز را وارونه ببینیم و به خاطر یک دستمال قیصریه را به آتش بکشیم. شما که خود را اهل فکر و نظر می دانید، لازم است برای اطلاع از میزان دستاوردهای نظام به آمارهای رسمی و بین المللی مراجعه کنید که در آن صورت خواهید دید پیشرفت های کشور و سطح خدماتی که به ملت شده است حقیقتاً در برخی موارد حیرت آور است. به منظور اطلاع بیشتر از دستاوردهای نظام شما را به کتاب "صعود چهل ساله" ارجاع می دهم که در رشد علمی کشور، پیشرفت نظامی، پیشرفت های پزشکی و دارویی، صنعت هوا و فضا، پیشرفت های ورزشی، خدمات اجتماعی و ... رشد رتبه کشور بسیار چشمگیر و در مواردی حیرت زاست.
جدا از این پیشرفت های مادی، رشد ایمان عمومی ملت را هم نباید از یاد ببریم. حضرات منتقدین می دانند که در ابتدای انقلاب و در دوران جنگ تحمیلی کمتر از سه در صد مردم در جبهه های جنگ حضور داشتند در حالی که در دوران جنگ سوریه، آن قدر داوطلبان برای دفاع از حرم حضرت زینب س زیاد بود که شهید حاج قاسم عزیز صریحاً در یک سخنرانی گفت" ما رزمندگان را نه داوطلبانه که ملتمسانه داریم به سوریه اعزام می کنیم." کسی منکر مشکلات فرهنگی نیست، ولی حضور دانش آموزان و دانشجویان را در اعتکاف رجبیه، اردوهای راهیان نور، نمازهای جماعت مدارس و دانشگاه ها و ... را هم ببینید. خیل عظیم زنان محجبه و فعال را هم ببینید و فریب وارونه نمایی رسانه ای دشمن را نخورید.
برداشت ناصواب از تقیّه
معلوم نیست جناب آقای اکبر نژاد – که حقّ استادی بر گردن نگارنده نیز دارند - چه برداشتی از راهبرد سیاسی اهل بیت ع و تقیّه نزد ایشان دارند که حتّی «خوف نابودی اسلام» را هم مجوّز انقلاب و مبارزه با رژیم کفر نمی دانند و باز هم می گویند باید تقیّه کرد؟! همه فقهای اسلام اذعان دارند که بالاترین فریضۀ الهی «حفظ کیان اسلام» است و در جایی که اساس اسلام به خطر افتاده است تقیّه حرام است و حتّی جان امام معصوم ع هم باید فدای حفظ دین شود که قیام عاشورای امام حسین ع نیز باید از این زاویه تحلیل شود.
همه خوب می دانیم که اساس حرکت انقلابی امام خمینی در سال 42 برای حفظ کیان و اساس اسلام بود و سایر مسائل در حاشیه قرار داشت. فریادهای رسای امام خمینی را ببینید: «... آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ والله، گناهکار است کسی که داد نزند؛ والله، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند {گریه شدید حضار} ای سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریه شدید حضار]. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید...»
همه شواهد تاریخی از فعّالیت های سلطنت طلبان، فراماسون ها، بهایی ها، مارکسیست ها و نفوذی های صهیونیست در دربار پهلوی گویای این حقیقتند که اگر انقلاب اسلامی نمی شد، حقیقتاً اثری از اسلام باقی نمی ماند و همه حقایق اسلامی نابود یا تحریف می شد و نهایتاً پوسته ای بی خاصیّت از اسلام (شبیه اسلام آل سعود) باقی می ماند.
بنابر این نه تنها حرکت انقلابی امام صحیح بود، بلکه واجبی بی بدیل بود که به خواست خدا و با پشتیبانی ملّت، اسلام سیاسی را به صحنه جهانی آورد و ان شاء الله طلیعه ظهور سراسر نور حضرت حجت عج خواهد بود.
سخن پایانی
در پایان لازم می دانم دو نکته را خدمت منتقدان محترم عرض کنم:
یکم: برخی از شما عزیزان در گذشته ای نه چندان دور جزء نیروهای انقلابی و بسیجی به شمار می آمدید و خدمات خوبی نیز چه در عرصه های علمی چه سیاسی - اجتماعی تقدیم این انقلاب کرده اید. دوستان سابق شما هنوز امیدوارند شما عزیزان رویه خویش را اصلاح کنید و دوباره شما را در جمع با صفای خویش ببینند. آغوش ما به سوی شما باز است. مطمئن باشید این اصلاح رویه نه تنها چیزی از شأن و ارزش شما نمی کاهد، بلکه نزد اهل ایمان آبروی مضاعف به شما خواهد بخشید.
دوم: همچنان که در روایات متعدّد آمده است در قرب ظهور امتحانات سنگینی از امت اسلامی گرفته می شود و لذا تاکید شدیدی بر تقویت ایمان و تهذیب نفس شده است تا مشکلات و شبهات متعدّد، مؤمنان را از مسیر حق منحرف نکند.
خدای متعال عاقبت امر همه ما را ختم به خیر و سعادت بگرداند.