نقدی بر تقریر سکولار محقق داماد از صد سال حوزه قم
چرا نهاد دین را سکولار میخواهند؟
مصاحبه با محمدصادق ابوالحسنی
آنچه آقای محقق داماد درباره مطرود و منفور بودن روحانیون (پس از مشروطه) میگویند، موارد نقض فراوانی دارد. راستش را بخواهید، بعد از حوادث مشروطه تا چندی پس از تأسیس حوزه علمیه قم، روحانیت باوجود آسیبهایی که دید، جایگاه و نفوذ قابلتوجهی داشت که خودش را در مبارزات مردم در جنگ جهانی اول، پیکار پیروز با قرارداد 1919، استقبال از مراجع و علمای تبعیدی نجف به ایران (و شکایت گسترده به دولت انگلیس)، مبارزه با بلوای «جمهوریخواهی» رضاخان و قیام حاجآقا نورالله اصفهانی نشان داد.
روز 24 ماه رجب، سالگرد هجرت آیتالله شیخعبدالکریم حائری(ره) به شهر مقدس قم است و صدمین سالگرد تاسیس حوزه علمیه قم نیز اندکی بعد فرامیرسد. این مناسبتها، فرصت خوبی را فراهم آورده تا به بررسی حرکت تاریخی-سیاسی آیتالله حائری و تاسیس حوزه علمیه قم بپردازیم. اخیرا دکتر مصطفی محققداماد (نواده دختری حاجشیخ) در نشست «صدسالگی حوزه قم» مطالبی را بیان کردند که بازتابهای فراوانی بهدنبال داشت. سخنرانی ایشان، با عنوان «حوزه و نسبت روحانیت با سیاست»، نسبتا طولانی بود که در این مجال خلاصهای از آن را مرور خواهیم کرد.
آقای محققداماد میگویند یکی از سندهای تاریخی که در بیت ما موجود است، نامه مهمی است از آیتالله میرزامحمدتقی شیرازی (میرزای شیرازی دوم) به آیتالله حائری که وقتی حاجشیخ به شهر قم آمدند، به دستشان رسید. میرزا در این نامه نوشته بود: «من دیگر پیر شدم و حوزه بعد از من رئیس ندارد؛ شما به عتبات بیایید و اوضاع را در دست بگیرید.» اما حاجشیخعبدالکریم، در پاسخ ایشان مینویسد: «من اوضاع ایران را در تباهی میبینم و راهحلی برای آن نمیبینم، مگر اینکه حوزهای در اینجا تأسیس شود و این حوزه موفق باشد که این تباهی را جلوگیری کند و از بین ببرد. من لازم میبینم شما [هم] به ایران بیایید و مهاجرت کنید.» آقای محققداماد در ادامه بحث خود را روی کلمه «تباهی» در این نامه، متمرکز میکنند و از حضار میپرسند: سوال من این است که منظور حاجشیخ از «تباهی» چیست؟ ادعای اصلی آقای محققداماد این است که: «تباهیِ» مورد اشاره، در اثر ورود روحانیت به اختلافات سیاسی مشروطه به وجود آمد و مرحوم حاجشیخعبدالکریم، دنبال تاسیس حوزهای در قم بوده که کاملا از سیاست جدا باشد و جلوی این «تباهی» را بگیرد. به گفته آقای محققداماد، اصلا وارد شدن روحانیت به قضایای مشروطه و فاجعه اعدام شیخفضلالله نوری، روحانیون را بدنام کرد و برای همه -چه موافقان و چه مخالفان مشروطیت- ناراحتکننده بود. وی ادامه میدهد وقتی کار مشروطه بهجایی رسید که یک مرجع تقلید و فقیه مانند حاجشیخفضلالله نوری را به دار کشیدند، همه افسرده و پژمرده شدند. خلاصه تمام اوضاع آن روز علیه روحانیت بود و این مساله طبعا موجب تباهی [معنوی و اجتماعی] میشد. در چنین شرایطی مرحوم آیتالله حائری در این فکر بود که اگر حوزهای تاسیس شود که دو عنصر در آن باشد: یکی «علم» و دیگری «اخلاق»؛ و کاملا از سیاست جدا باشد، از طریق این دو عنصر، روحانیت دوباره در قلب ملت میرود و باز روحانیت توجه مردم را جلب میکند. درنتیجه، شیخعبدالکریم با جداکردن حوزه از سیاست، روحانیت را دوباره در دل مردم محبوب کرد و همین رویه بعدا در دوره آیتالله بروجردی نیز استمرار یافت؛ اما با وقوع انقلاب اسلامی، دوباره روحانیت وارد سیاست شد و به آن شرط حاجشیخ عمل نشد و بعد از گذشت 40 سال هم میبینیم که مردم از روحانیت فاصله گرفتند. آقای محققداماد، با این اظهارات خواسته یا ناخواسته، یک دوقطبی بین حرکت تاریخی آیتالله حائری و رهبری امامخمینی ایجاد کرده و عملا حوزه علمیه را به جدایی از سیاست دعوت کردند.
به همین بهانه در گفتوگویی با محمدصادق ابوالحسنی، استاد حوزه و تاریخپژوه درباره این اظهارات به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را از نظر میگذرانید.
بهعنوان سوال اول بفرمایید ادعاهای جناب محققداماد درمورد موسس حوزه علمیه چقدر محل اعتناست و آیا معارضی در تاریخ برای این اظهارات میتوان یافت؟
قبل از هر چیز، به روح موسس عالیقدر حوزه علمیه قم، حضرت آیتالله حاجشیخعبدالکریم حائری(ره) درود میفرستم. دوست دارم ابتدا در اینجا از دو تن از نوادگان فرزانه حاجشیخ یاد کنم. یادش بهخیر از دوران نوجوانی، به اتفاق پدرم، مرحوم استاد مُنذِر(ره)، گاه خدمت استاد عبدالحسین حائری(ره) در کتابخانه مجلس میرسیدم و جمعه صبحها نیز در معیت پدرم، به بیت آیتالله سیدعلی محققداماد در قم میرفتم و از نزدیک شاهد گعده پربار، سخنان شورانگیز و اطلاعات گسترده ایشان بودم. آن بزرگواران -که هر دو از نوادگان وارسته موسس حوزه بهشمار میروند- خاطرات و ناگفتههای نابی از مرحوم حاجشیخ و روحانیت شیعه در گنجینه ذهن خویش داشتند.
مرحوم استاد عبدالحسین حائری نکات جالبی درباره روحیه سیاسی موسس حوزه میگفت که در تاریخ ثبت شده است. شاید شنیده باشید که برادر ایشان، دکتر عبدالهادی حائری قائل به سیاستگریزی حاجشیخ بود و در این زمینه حرفهایی میزد. او معتقد بود: «آیتالله [شیخعبدالکریم] حائری، روحا فردی غیرسیاسی بهشمار میرفت و... ویژگیهای شخصی ایشان، او را وامیداشت که از سیاست کناره گیرد.» (تشیع و مشروطیت در ایران...، عبدالهادی حائری، انتشارات امیرکبیر، چ1، تهران1360، صص180-179). اما در نقطه مقابل، استاد عبدالحسین حائری، این حرف (آیتالله حائری، روحا فردی غیرسیاسی بوده) را بهشدت رد میکرد و میپرسید: «برادرم عبدالهادی از کجا و با کدام علم روانشناسی خود توانسته است، روحیات جد ما را چنین تشخیص دهد؟!» ایشان مخالف چنین حرفی بود و میگفت من بحثهای زیادی با برادرم برسر این مساله داشتهام. (ر.ک:چالشهای روحانیت با رضاشاه، داوود امینی، نشر سپاس، تهران1382،ص123). عجیب این است که آقای عبدالهادی حائری، در همان کتاب (ص181) میگوید: «حاجشیخ قاعدتا توقف علمایی مثل میرزاینائینی و سیدابوالحسن اصفهانی را در قم دوست نمیداشت؛ چون بنابه خواستههای طبیعی بشر، انسان مزاحمان ریاست خود را دوست نمیدارد!»
نقاط مثبت بحث دکتر محققداماد
اما اظهارات اخیر آقای دکتر مصطفی محققداماد راجع به حاجشیخ و تاسیس حوزه، جهتگیری خاصی داشت و انتقادهای زیادی را برانگیخت؛ ولی اگر بخواهیم نقدی منصفانه بر اظهارات ایشان داشته باشیم، باید به نقاط مثبت آن هم توجه کنیم که اهل ادب میگویند: «آب صفت، هرچه پلیدی بشوی/آینهسان، هرچه بدیدی بگوی.» بهعنوان نمونه، بخشی از مطالب آقای محققداماد، مثل: تاکید حاجشیخ عبدالکریم بر آموزش زبان فرانسوی به طلاب یا چگونگی پیدا شدن دستنوشتههای حاجشیخ در یکی از روستاهای اطراف اراک، از نکات جالب سخنرانی ایشان بود؛ مخصوصا اینکه ایشان دستنوشتههای حاجشیخ (تقریرات درس مرحوم آیتالله فشارکی) را به آیتالله حاجشیخمرتضی حائری(ره) بازگردانده است. از دیگر نقاط مثبت در سخنرانی ایشان، اشاره به عظمت علمی آیتالله شیخفضلالله نوری(ره) و تکاندهنده بودن اعدام آن بزرگمرد است. این را هم بگویم که بیان ایشان در نشست صدسالگی حوزه، از همه پرشورتر و پرحراراتتر بود و من را یاد سایر خاندان آیتالله حائری(ره) انداخت.
برخی کاستیها و اشتباهات مهم
من در ضمن چهار محور، نقدم را به مطالب ایشان عرض میکنم؛ چون اظهارات آقای محققداماد، از چند قسمت تشکیل شده و در پی اثبات یک ادعا و تحلیل تاریخی است. ایشان اول به طرح یک سوال میپردازند که چرا حاجشیخ، حوزه قم را تاسیس کرد و انگیزه وی چه بود؟ بعد گزارشهای تاریخی گوناگونی بیان میکنند که کاستیهای زیادی دارد. سپس با نگاه خاص خودشان، یک تحلیلی در خلال گزارشها ارائه میدهند و نظریهپردازی و نتیجهگیری خود را به اتمام میرسانند. ایشان در پی اثبات دیدگاه خود هستند که انگیزه حاجشیخ از تاسیس حوزه را بیان میکند (البته تعبیر بازتاسیس دقیقتر است). خب، میدانید که تحلیل کردن تاریخ، اصولی دارد و هرکس دنبال نظریهپردازی تاریخی است، باید شرایط آن را مراعات کند؛ ازجمله، باید این چهار شرط مهم را در نظر داشته باشد:
1.مستندسازی نظریه خودش با گزارشهای دقیق و محکم تاریخی
2. دوری از تضاد و ناسازگاری در متن نظریه
3. شفافسازی و ابهامزدایی از ادعا
4. همخوانی دلایل نظریه با مصداق تاریخی آن
شکی نیست که اگر گوینده این شرایط را مراعات نکند، تحلیلش دچار آسیب جدی میشود. بهنظر من در نظریهپردازی آقای محققداماد نیز این شرایط مهم رعایت نشد؛ یعنی هم در پارهای از گزارشهای تاریخی که در سخنرانی ایشان بود و هم در برخی تحلیلها و نتیجهگیریهای ایشان، اشکالات مهمی دیده میشود.
محور اول: اشکالات گوناگون تاریخی
چنانچه گفتم، اولین شرط نظریهپردازی این است که گوینده در گزارش تاریخ، دقیق باشد و در گزارشهای تاریخی سهلانگاری نکند؛ وگرنه ادعای تاریخی او از اعتبار ساقط میشود و سایر اظهارات او هم مورد تردید قرار میگیرد. حالا من ضمن رعایت ادب و احترام، نمونهوار به نقد بخشهایی از سخنرانی ایشان در «نشست صدسالگی حوزه» میپردازم.