مناهج

نظرسنجی سنن حوزوی

مناهج
نگرش ها و دغدغه های حوزه و روحانیت

طبقه بندی موضوعی

۲۶۳ مطلب با موضوع «پرونده‌ها» ثبت شده است

 درآمد؛ پرونده تبلیغ رمضان

🖋 علی مهدوی (سردبیر)

 ایام تبلیغی بهترین فرصت برای ارتباط روحانیت با اقشار مختلف جامعه است. دغدغه جدی هر مبلغی این است که سؤال اصلی مخاطبینش چیست؟ چه موضوعی گره‌های ذهنی مخاطب را باز می‌کند و بیشترین بهره‌برداری از منبر و تبلیغ را در اختیار وی قرار می‌دهد؟ پرداختن به چه موضوعی، روحیه دین‌داری مردم را تقویت و امید و باورشان را مستحکم می‌کند؟ اینجاست که نوبت به اهم و مهم کردن معضلات دینی و فرهنگی مردم می‌رسد.

 براستی مگر می‌شود، امروز بدون اصلاح اقتصاد، از مردم انتظار دینداری داشت؟ یادمان باشد تا حرف از اقتصاد به میان می‌آید؛ نگاهمان به سمت دنیوی بودن این موضوع و تباینش با معنویت رمضان نرود. آخرت و ایمان مردم با اقتصاد گره خورده است. مگر رسول خدا(ص) نفرمود: «کاد الفقر أن یکون کفرا» یا نفرمود: «العِبادَةُ عَشْرَةُ اَجْزاءٍ تِسْعَةُ اَجْزاءٍ فى طَلَبِ الْحَلال»؟ مبلغی که دغدغه و قصد تبیین دین دارد، بدون اعتنا به سؤال و نیاز اساسی مردم، موفقیتی هم دارد؟ امروز اساسی‌ترین مسأله جامعه -که کل کشور را دربرگرفته- اقتصاد است.

 یک دهه است که رهبر معظم انقلاب شعارهایی از جنس اقتصادی را به عنوان شعار سال انتخاب می‌کنند و این یعنی برای گذر از معضلات کشور -حتی معضلات دینی و فرهنگی- باید از گردنه بحران اقتصادی عبور کنیم. روحانیت نیز موظف است سهم خود را در اقتصاد و به خصوص «رونق تولید» ایفا کند. شاید پرسیده شود: موضوعی اقتصادی چه ارتباطی با تبلیغ -که از اساس امری فرهنگی است- دارد؟

 در جواب باید گفت:‌ هر معضلی در جامعه پیش می‌آید، هر صنفی متناسب با جایگاه حقوقی خود موظف است برای رفع آن، همت بگمارد. هیچ قشری مؤثرتر از روحانیت برای هدایتگری فرهنگی و تحولات کلی جامعه نیست. اما روحانیون برای اصلاح اقتصاد چه باید بکنند؟! صرفا موعظه مردم؟ ایجاد کسب و کار و ورود مستقیم در اقتصاد؟ یا هدایتگری و تنویر اذهان مردم نسبت به واقعیت‌ها؛ تبیین جایگاه اقتصاد در دین؛ مبارزه با تفکرهای غلط رشدیافته در ذهن مردم؛ ارائه راهکارهای عملی به مردم و...

 به حول و قوه الهی، #مناهج در پرونده جدید به مسأله «تبلیغ رمضان با رویکرد رونق تولید و اشتغال‌زایی» خواهد پرداخت و ایده‌ها و محتوای لازم را خدمت مبلغین عزیز اسلام ناب عرضه خواهد کرد.

 همچنین منتظر دریافت یادداشت‌ها، ایده‌ها، تجربیات و محتوای ارسالی شما بزرگواران هستیم.

کانال مناهج در پیام‌رسان ایتا

کانال مناهج در تلگرام

  • علی مهدوی

نقش تبلیغ در رونق تولید و اشتغال‌زایی در کلام رهبر معظم انقلاب (دام ظله‌العالی)

برای دانلود کلیپ تصویری اینجا کلیک کنید

ظرفیت کشور برای پیشرفت، بیش از اینهاست؛ چرا استفاده نکردیم:

  •  عدم باور به کارآمدی نسل جوان
  •  غفلت از ثروت‌های عظیم انسانی و طبیعی کشور
  •  کم‌کاری و تنبلی
  •  اعتماد به نسخه بیگانگان
  •  سیاستهای بانک جهانی...
  •  قبیله‌گرایی سیاسی
  •  عدم مبارزه جدی با فساد
  •  اتکای کشور به نفت
  •  عیوب اساسی در سبک زندگی مثل: خرید کالای خارجی

کانال مناهج در پیام‌رسان ایتا

کانال مناهج در تلگرام

  • علی مهدوی

نمونه داستان برای رونق تولید و اشتغال‌زایی 4

تاریخچه کاچیران از زبان مدیرعامل فعلی

آن روزها که تازه انقلاب به پیروزی رسیده بود و کشور هنوز از نظر اقتصادی و تولید دست پا بسته بود. برای بسیاری هنوز پیش‌بینی آینده کشور ساده نبود. برای همین برخی از سرمایه‌گذاران سعی می‌کردند دارایی‌های خود را از کشور خارج کنند. کسی به فکر سرمایه‌گذاری در آن اوضاع و احوال نبود و اگر افرادی چنین اقدامی‌ می‌کردند، مورد سرزنش دوستان خود قرار می‌گرفتند. چون تصویر روشنی از آینده اقتصاد ایران وجود نداشت.

همان روزها بود که پدربزرگم، سید صادق سبزواری با برخی از دوستان خود تصمیم گرفت صنعت چرخ خیاطی را در ایران بنیان‌گذاری کند، در حالی ‌که بسیاری از سرمایه‌داران و کارآفرینان ایرانی با توجه به جو ایجاد شده در ابتدای انقلاب، در حال خروج از کشور بودند و هرگز به این نمی‌اندیشیدند که در فضای جدید ایجادشده، سرمایه خود را برای توسعه فعالیت‌هایشان به‌ کار گیرند. سیدصادق، در سال ۱۳۵۸، سنگ بنای شرکت کارخانجات چرخ خیاطی ایران را گذاشت و کاچیران با سرمایه‌گذاری او و دوستانش متولد شد.

  • علی مهدوی

نمونه داستان برای رونق تولید و اشتغال‌زایی 3

صادرکننده جهانی به اروپا و آمریکا

گفت و گو با بهروز فروتن، بنیانگذار کارخانه بهروز.

گفت‌وگو با بهروز فروتن به عنوان کارآفرینی که هیچ اعتقادی به شانس ندارد و خود را یک فروتن واقعی می‌داند از چگونگی ورودش به عرصه مواد غذایی آغاز شد و با پاسخ‌های او در مورد زوایای مختلف فعالیتش به پایان رسید.

 
• آقای فروتن از خودتان بگویید؛ شاید بهتر است اینگونه مطرح کنیم که بهروز چگونه وارد صنعت غذا شد؟ چه جرقه‌ای منجر به خلق بهروز شد؟

میوه‌ای که می‌بینید طول و زمانی را طی کرده است. بنابراین در مورد من هم 60 سال پیش که کودکی هفت ساله بودم باید دیده شود. در این سن، پدرم که امیرلشگر بود در طول ایام بیکاری، من را واداشت تا کارهایی را یاد بگیرم و امیدوارم همه بندبند حرف‌هایم برای علاقه‌مندان کارآفرینی هم مفید باشد.جوهره کار داشتن و از کار خجالت نکشیدن را در دوران کودکی به من آموختند در حالی که امروز جوانان ما کار کردن را عار می‌دانند. از سویی در بحث کارآفرینی بخشی ذاتی و بخشی هم اکتسابی است.پدرم را در 10 سالگی سه‌شنبه روز اول عید ساعت 9 از دست دادم. در واقع سایه پدر را به عنوان حاکم بر کار، دو سه سال دیدم؛ پدر پدربزرگم از گنجه آذربایجان بود اما پدرم و خودم هم در تهران به دنیا آمده و بزرگ شدیم.

دوران پرتلاطم بی‌پدری را به سختی طی کردم و چون کوچک‌ترین عضو خانواده بودم در واقع بخش عمده مشکلات برای من بود. من در کودکی از فروش درصدی محصولاتم مثل بادبادک، فانوس،‌ روروک و تعمیر دوچرخه و غیره و دسترنج کار در تعمیرگاه‌ها خودم را اداره می‌کردم و اموال پدری در زندگیم چندان نقش‌آفرین نبود و تحصیلاتم را در رشته مدیریت دانشگاه تهران ادامه دادم و چون ذاتا خودساخته بودم و رهبری و سرپرستی را دوست داشتم، معلمی را انتخاب کردم و نخستین شغل رسمی‌ام دبیری بود. چند سال بعد سوابق تدریسم را در کارهای دیگری خلاصه کردم اما به دلیل آگاه نبودن به مسائل اقتصادی دچار ضرر و زیان شدم. وقتی این اتفاق افتاد با توجه به اینکه یک دوره تخصصی فنی را در وزارت اقتصاد گذرانده‌ بودم وارد فضای کار فنی (ریخته‌گری، مدل‌سازی و قالب‌سازی) شدم. پس از اینکه دچار خسارت و ضرر و زیان در بحث تدریس شدم، تلاشم را بیشتر کرده و کار پیمانکاری ذوب‌آهن را آغاز کردم اما پس از مدتی در این حوزه نیز دچار ضرر شدم به طوری که مجبور به فروختن منزل مسکونی‌ام شدم و در منزل شخصی‌ام مستاجر شدم. در این زمان بود که به شدت در تنگنا قرار گرفته و به فکر کار و حرفه جدید افتادم و به پیشنهاد همسرم پخت شله‌زرد، ‌انواع ترشی‌جات و مرباها را در آشپزخانه منزل شخصی‌ام با نام محصولات بهروز شروع کردیم و در واقع جرقه این کار از سوی همسرم بود و در شرایط بی‌پولی، قرض و مشکلات بودم.

 مواد اولیه تهیه غذاها را با ژیانی که داشتم تهیه کرده و در زیرزمین منزل استیجاری‌ام پس از پخت‌؛ بسته‌بندی کرده و در بین مغازه‌ها توزیع می‌کردیم البته از همان شروع، کار را بزرگ دیدیم و تلاش کردیم که فعالیت به درستی انجام گیرد و به نام فرآورده‌های خانگی بهروز در بازار عرضه می‌کردیم.اما بعد دیدیم تولید خانگی هم با محدودیت‌های تامین مواد اولیه، ‌پخت، بسته‌بندی و توزیع مواجه می‌شود که اگر «باید» نمی‌گفتم و اراده لازم را نداشتم شاید به شرایط فعلی نمی‌رسیدیم.

  • علی مهدوی

نمونه داستان برای رونق تولید و اشتغال‌زایی 2

61 ساله و اهل آمل است. او نتیجه یک عمرکار و تلاش بی‌وقفه و خلاقانه است. با او در شرایطی مصاحبه کردیم که به تازگی و پس از ماه‌ها درمان جراحت‌های حادثه تصادف خودرو، برسرکار آمده بود، اما همانند گذشته فعال و پرجنب و‌جوش.

به کارش عشق می‌ورزد و اعتقاد دارد "این کشور نیازمند تولید و صنعت است. ما چند دانشگاه صنعتی داریم بدون اینکه صنعت داشته باشیم  و یا به آن اهمیت بدهیم ."

درگفته‌های او هزاران نکته است. ازشکست و تلخ کامی می‌گوید، از تدریس خصوصی و پرداخت دستمزد کارگران با درآمد تدریس. از عدم همراهی‌ها، نامرادی‌ها ومهم تر از همه بی‌اعتنایی خودش به ناهمواری‌های راه می‌گوید.

 سلیمانی نمونه یک کارآفرین ایرانی است. فکر و ایده نو را در تولید به کار انداخته و به دنبال منابع مالی و تجهیز رفته، خطر را پذیرفته، جانانه تلاش کرده تا توانسته است موفقیت را در آغوش بگیرد. حال که اندکی گشایش ملی پیدا کرده، فرصتی را برای دیدن و کاویدن از دست نمی‌دهد. به این‌جا و آن‌جا می‌رود تا از روند‌های مشابه در کشورهایی که در این حوزه‌ها جلوترند خبر بگیرد . نمایشگاه‌های صنعت مربوطه را از دست نمی‌دهد. کتاب‌های مدیریتی می‌خواند. با مشاوران مدیریت نیز بیگانه نیست. از آموزه‌های مدیریت به خوبی استفاده می‌کند. مجموعه فراورده‌هایی که زیر نظر او تولید و پخش می‌شوند بسیار متنوع است طوری‌که گاه نگران می‌شویم آیا این همه تنوع گرفتاری‌زا نیست.

مصاحبه با غلامعلی سلیمانی

  • علی مهدوی

نمونه داستان برای رونق تولید و اشتغال‌زایی 1

اسدالله عسگراولادى، میلیاردر ایرانی از راز های تجارتش میگوید:

من اسدالله عسگراولادى هستم و سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شدم. خانواده‌ام متدین و در سطح پایین جامعه بودند و با قشر ثروتمندان سروکار نداشتند. شغل پدرم پیشه‌ورى بود و مغازه عطارى داشت. ما سه برادر بودیم که هر سه از سن ۱۲ ـ ۱۳ سالگى کار در بازار تهران را شروع کردیم. روزها کار و شب‌ها درس. پس از گذراندن کنکور در رشته ادبیات پذیرفته شدم اما عصرهایى که فرصت داشتم به دانشکده اقتصاد هم مى‌رفتم چون ساختمان‌هاى دانشکده مقابل هم بود. گاهى سر کلاس‌هاى دانشکده حقوق هم مى‌رفتم. آن موقع رفتن به سایر دانشکده‌ها آزاد بود و مثل امروز کنترل و حراست هم در کار نبود.

 کارم را از صفر شروع کردم. اولین حقوقى که در دوره شاگردى گرفتم روزى ۲ ریال بود که مى‌شد ماهى شش تومان. تلاشم شبانه‌روزى و کار سخت بود. اولین تجارتم را با خرید یک کیسه کنجد به قیمت ۵۳ تومان از بازار تهران شروع کردم و آن کیسه کنجد را به نانوایى سر محل به قیمت ۷۰ تومان فروختم و این اولین سود من در تجارت بود. این مربوط به سال ۱۳۲۷ است.

تا سال ۱۳۳۴ کارمند بودم و در یک شرکتى کار مى‌کردم که فعالیتش در زمینه صادرات بود. به صادرات علاقه‌مند شدم اما پول نداشتم. تنها دارایى‌ام خانه‌اى بود که در خیابان شهید مصطفى خمینى به مبلغ ۵۶۰۰ تومان خریده بودم. در آن خانه من و دو خواهر و پدر و مادرم زندگى مى‌کردیم. اولین ماشینم که در سال ۱۳۳۳ خریدم یک فولکس به مبلغ ۵۹۰۰ تومان بود که با همین ماشین چند کیسه خواربار از بازار مى‌خریدم و بین نانوا و بقال توزیع مى‌کردم. سال ۱۳۳۴ تصمیم گرفتم تاجر شوم. به اتاق بازرگانى رفتم که کارت بازرگانى بگیرم، اما سنم اقتضا نمى‌کرد. چون حداقل باید 24 ساله مى‌بودم.

  • علی مهدوی

💠 هنجارها
🔺«طلبه-کارگر» کاراکتر جذاب سینمای ایران!
🔺آیا انتقاد از روحانیت در رسانه جایز است؟
🔺کدام آثار، تصویر دقیقی از روحانیت نمایش داده‌اند؟

💠 گزارش
🔺کدام بازیگران معروف در نقش «روحانی» ظاهر شده‌اند؟

💠 راهکار:
🔺آیا حوزه علمیه نمی‌خواهد از لباس و حرمت علمای اسلام دفاع کند؟

📣 مطالب این پرونده منتشر شد


  • علی مهدوی

ذهنیت مردم از هر صنف و شغلی، واقعیت آن صنف را می‌سازد. از دکترها، انتظار تمیزی و تغذیه سالم دارند؛ چون نسبت به بیماری‌ها آگاهی دارند. از پلیس‌ها انتظار رعایت قوانین و دوری از بزهکاری دارند.

فرض کنید، پزشکی نمایش داده شود که زندگی چندان تمیزی ندارد؛ یا پلیسی که بیش و کم قوانین را رعایت نمی‌کند. نتیجه آنکه، ذهن ناخودآگاه مخاطب از تصویر قبلی اش تغییر می‌کند و همانی می‌شود که در نمایش می‌بیند. بی‌شک، نمایش یک نفر به معنای قضاوت برای همه افراد صنف نیست، اما در قاب تلویزیون اگر همان یک نفر نمایش داده شود، می‌شود نماینده همه صنف برای قضاوت کردن مردم. پس رسانه است که برای مردم ذهنیت می‌سازد.

روحانیت هم صنفی از جامعه ایران است که طبیعتا در نمایش‌ها می‌آید. انتظار مردم از روحانیت، انتظار روح معنویت و زهد و تقید به آداب مذهبی است. واقعیت آن است که مردم از یک روحانی، توقع هر شوخی یا مزه‌ای را ندارند. طنز با روحانیت، ذاتا فاصله‌ای بسیار دور دارد، چنانچه از پلیس نیز فاصله‌ای دور دارد.

اما امروزه نمایش روحانیت، در سراشیبی طنز و لودگی قرار دارد. بسیاری از این فیلم‌ها کمدی هستند. برخی دیگر که کمدی نیستند، بازیگری کمدی نقش روحانی را بازی می‌کند و در بسیاری از آن‌ها نقش روحانی، ته‌مایه طنز دارد.

پر واضح است که تصویر طنز و کمدی، در ذهن مخاطب دیگر جایی برای مرجعیت اعتقادی و رفتاری نمی‌گذارد؛ یعنی خالی کردن روحانیت از وظیفه ذاتیش.

🗂 پرونده ویژه "تصویر روحانیت در رسانه"

هادی چیت ساز

  • علی مهدوی

انتقاد از روحانیت قطعا جایز، بلکه واجب است. روحانیت، سازمانی است که در عمر هزارساله خود، شریف ترین انسان‌ها و رهبران اجتماعی را به خود دیده است، اما با این حال، خالی از اشکال و انتقاد نیست. امامان انقلاب نیز از منتقدان این سازمان هستند. حضرت امام(ره) در منشور روحانیت رویکرد انتقادی و سازنده به روحانیت دارند. پس انتقاد بر دیگران عیب نیست.
اما انتقاد سازنده و دلسوزانه، نه هر نوع نقدی با هر روشی. انتقاد آداب خود را دارد. انتقاد غیر از تخریب و ضربه زدن است. انتقاد غیر از مسخرگی و لودگی است. انتقاد یعنی نقطه ضعف را در کنار نقطه قوت دیدن و برای رفع آن پیشنهاد دادن.
در دنیای سینما و رسانه، انتقاد یعنی نقطه قوت و ضعف یک جریان یا شخصیت حقوقی را در کنار هم به نمایش گذاشتن. مانند فیلم‌های «ابوالقاسم طالبی» که هر دو چهره خوب و بد در کنار همدیگر هستند. در «قلاده‌های طلا» دو پلیس خیانت می‌کنند و باعث آشوب‌های بعدی می‌شوند، اما فرمانده اصلی و سایر پلیس‌ها صادقانه خدمت می‌کنند. در «یتیم‌خانه ایران» نیز دو چهره از روحانیت نمایش داده می‌شود: اولی آخوند انگلیسی که طرفدار سیاست‌های انگلیس است، و دومی نماینده مراجع که طرفدار مردم و ضد سیاست‌های انگلیس است.

 اما در کنار انتقادها، با سه نوع غرض‌ورزی در نمایش انتقاد مواجهیم:
1. نمایش یک چهره و نپرداختن به سایر چهره ها؛ بدیهی است اگر فقط یک چهره هرچند با رویکرد انتقادی نمایش داده شود، سایر چهره‌ها و شخصیت‌ها نفی نمی شوند. اما از بدیهیات رسانه این است که اگر رسانه به چهره ای بپردازد، مهم می‌شود و بقیه مسائل و چهره‌ها از اهمیت می‌افتند. به سخن دیگر، نمایش چهره خاص از اقلیت یک صنف و پردازش آن، معنایش سرایت دادن این چهره به اکثریت صنف است.

2. نمایش حماقت و کودنی؛ این نمایش دیگر به معنای انتقاد نیست، که همان لودگی است؛ مانند گریم متفاوت، دیالوگ های غیر مؤدبانه و رفتارهای زننده ای که دور از شئون اجتماعی مردم است. دویدن های خنده دار، شوخی‌ها و خنده های غیر مؤدبانه، رانندگی بد و کلمات دوپهلو، از این قبیل هستند.

3. بدسلیقگی در انتخاب بازیگر؛ انتخاب بازیگر، یکی از هنرهای کارگردان است. معمولا آینده بازیگر، از گذشته‌اش وام می‌گیرد و بازی‌های قبلی، تعیین کننده نقش‌های آینده هستند. اوج این نکته در پر رنگ شدن چهره‌ای مثل طنز در بازیگر است. پر واضح است اگر بازیگری در طنز شناخته شود، سایر نقش‌هایش اگر جدی هم باشند، نمایشی طنزگونه خواهند داشت. همین که مخاطب تصور کند «اکبر عبدی» یا «حمید لولایی» آخوند شدند، کافیست خودش را برای دیدن تمسخر روحانیت آماده کند.

 در سریال «نون خ» که یکی از نقش‌های اصلی روحانی است، هر سه غرض‌ورزی وجود دارد. بازیگر نقش روحانی، «هومن حاج عبداللهی» است که یک چهره معروف طنز است که مخاطب را آماده شوخی‌های تند و تیز می‌کند. از سوی دیگر، حاج آقا در کنار آخوندی، داور و وکیل است. واقعیت آن است که تعداد روحانیونی که داور باشند، از میان 200 هزار روحانی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسند. پس انتخاب چهره داور برای روحانی، با واقعیت روحانیت سازگار نیست، چه رسد به اینکه نقد شود.
جالب آنکه بسیاری از صحنه های طنز سریال، داوری های حاج آقا است که نمایش حماقت و کودنی در رفتار و گفتار است مثل کارت قرمزهای زیاد، دویدن های مسخره و اشتباهات داوری بزرگ.
اشکال بزرگتر آنکه چهره این روحانی، به عنوان تک چهره از روحانیت نمایش داده می‌شود و این ذهنیت را برای مخاطب می‌سازد که اکثر روحانیون حتی از داوری یک مسابقه برنمی‌آیند چه رسد به سایر فعالیت‌های اجرائی، یا رفتارهای احمقانه‌ای دارند و دغدغه‌هایشان فوتبال و اموال دیگران است.

با این اوصاف، آیا سریال «نون خ» را مصداق یک طنز فاخر بدانیم، یا مصداق لودگی و تخریب روحانیت؟

 پرونده ویژه "تصویر روحانیت در رسانه"

هادی چیت‌ساز

  • علی مهدوی

یکی از سریال‌های طنز سال ۱۳۹۲، «دودکش» بود که «جواد عزتی» در قالب روحانی نقش بازی می‌کند؛ روحانی که شخصیتی ضعیف و احمق دارد؛ مسخره و تند حرف می‌زند، در موتورسواری هول است؛ می‌خواهد روایت بخواند ولی یادش می‌رود و باعث تمسخر دیگران می‌شود.

اما در واکنشی دور از انتظار، آیت‌الله حسینی بوشهری (مدیر وقت حوزه‌های علمیه سراسر کشور)، در مراسمی از عوامل این فیلم و سایر برنامه‌های رمضان آن سال تقدیر می‌کنند، بدون اینکه انتقادی از شیوه نمایش صنف روحانیت کنند. ( http://b2n.ir/24222 )

هرچند ایشان بعدها در همایش مبلغان، نسبت به بازیگران نقش روحانیت انتقاد کلی کردند، ولی آن تقدیر در حافظه رسانه‌ها ماندگار شده است.
 
وقتی جامعه فیلم‌ساز حساسیت روحانیت را نسبت به شأن اجتماعی خودشان نمی‌بینند، بلکه تقدیر هم می‌شوند، آیا جز این است که انواع لودگی‌ها و حماقت‌ها را به بهانه طنز به نمایش گذارند؟ وقتی چراغ قرمزی احساس نکنند، جز این است که هر روز بر سرعتشان در تخریب چهره روحانیت بیفزایند و حیثیت هزارساله روحانیت را بی‌آبرو کنند؟

محمد حق‌پرست

  • علی مهدوی