مناهج

نظرسنجی سنن حوزوی

مناهج
نگرش ها و دغدغه های حوزه و روحانیت

طبقه بندی موضوعی

🎥 خاطره آیت الله مصباح یزدی (رضوان الله علیه) از جلسه دیدار با امام خامنه‌ای

  • صادقی

نقدی بر تقریر سکولار محقق داماد از صد سال حوزه قم

چرا نهاد دین را سکولار می‌خواهند؟

مصاحبه با محمدصادق ابوالحسنی

آنچه آقای محقق داماد درباره مطرود و منفور بودن روحانیون (پس از مشروطه) می‌گویند، موارد نقض فراوانی دارد. راستش را بخواهید، بعد از حوادث مشروطه تا چندی پس از تأسیس حوزه علمیه قم، روحانیت باوجود آسیب‌هایی که دید، جایگاه و نفوذ قابل‌توجهی داشت که خودش را در مبارزات مردم در جنگ جهانی اول، پیکار پیروز با قرارداد 1919، استقبال از مراجع و علمای تبعیدی نجف به ایران (و شکایت گسترده به دولت انگلیس)، مبارزه با بلوای «جمهوری‌خواهی» رضاخان و قیام حاج‌آقا نورالله اصفهانی نشان داد.

تقریر سکولار از تاریخ حوزه

روز 24 ماه رجب، سالگرد هجرت آیت‌الله شیخ‌عبدالکریم حائری(ره) به شهر مقدس قم است و صدمین سالگرد تاسیس حوزه علمیه قم نیز اندکی بعد فرامی‌رسد. این مناسبت‌ها، فرصت خوبی را فراهم آورده تا به بررسی حرکت تاریخی-سیاسی آیت‌الله حائری و تاسیس حوزه علمیه قم بپردازیم. اخیرا دکتر مصطفی محقق‌داماد (نواده دختری حاج‌شیخ) در نشست «صدسالگی حوزه قم» مطالبی را بیان کردند که بازتاب‌های فراوانی به‌دنبال داشت. سخنرانی ایشان، با عنوان «حوزه و نسبت روحانیت با سیاست»، نسبتا طولانی بود که در این مجال خلاصه‌ای از آن را مرور خواهیم کرد.

آقای محقق‌داماد می‌گویند یکی از سندهای تاریخی که در بیت ما موجود است، نامه مهمی است از آیت‌الله میرزامحمدتقی شیرازی (میرزای شیرازی دوم) به آیت‌الله حائری که وقتی حاج‌شیخ به شهر قم آمدند، به دست‌شان رسید. میرزا در این نامه نوشته بود: «من دیگر پیر شدم و حوزه بعد از من رئیس ندارد؛ شما به عتبات بیایید و اوضاع را در دست بگیرید.» اما حاج‌شیخ‌عبدالکریم، در پاسخ ایشان می‌نویسد: «من اوضاع ایران را در تباهی می‌بینم و راه‌حلی برای آن نمی‌بینم، مگر اینکه حوزه‌ای در اینجا تأسیس شود و این حوزه موفق باشد که این تباهی را جلوگیری کند و از بین ببرد. من لازم می‌بینم شما [هم] به ایران بیایید و مهاجرت کنید.» آقای محقق‌داماد در ادامه بحث خود را روی کلمه «تباهی» در این نامه، متمرکز می‌کنند و از حضار می‌پرسند: سوال من این است که منظور حاج‌شیخ از «تباهی» چیست؟ ادعای اصلی آقای محقق‌داماد این است که: «تباهیِ» مورد اشاره، در اثر ورود روحانیت به اختلافات سیاسی مشروطه به وجود آمد و مرحوم حاج‌شیخ‌عبدالکریم، دنبال تاسیس حوزه‌ای در قم بوده که کاملا از سیاست جدا باشد و جلوی این «تباهی» را بگیرد. به گفته آقای محقق‌داماد، اصلا وارد شدن روحانیت به قضایای مشروطه و فاجعه اعدام شیخ‌فضل‌الله نوری، روحانیون را بدنام کرد و برای همه -چه موافقان و چه مخالفان مشروطیت- ناراحت‌کننده بود. وی ادامه می‌دهد وقتی کار مشروطه به‌جایی رسید که یک مرجع تقلید و فقیه مانند حاج‌شیخ‌فضل‌الله نوری را به دار کشیدند، همه افسرده و پژمرده شدند. خلاصه تمام اوضاع آن روز علیه روحانیت بود و این مساله طبعا موجب تباهی [معنوی و اجتماعی] می‌شد. در چنین شرایطی مرحوم آیت‌الله حائری در این فکر بود که اگر حوزه‌ای تاسیس شود که دو عنصر در آن باشد: یکی «علم» و دیگری «اخلاق»؛ و کاملا از سیاست جدا باشد، از طریق این دو عنصر، روحانیت دوباره در قلب ملت می‌رود و باز روحانیت توجه مردم را جلب می‌کند. درنتیجه، شیخ‌عبدالکریم با جداکردن حوزه از سیاست، روحانیت را دوباره در دل مردم محبوب کرد و همین رویه بعدا در دوره آیت‌الله بروجردی نیز استمرار یافت؛ اما با وقوع انقلاب اسلامی، دوباره روحانیت وارد سیاست شد و به آن شرط حاج‌شیخ عمل نشد و بعد از گذشت 40 سال هم می‌بینیم که مردم از روحانیت فاصله گرفتند. آقای محقق‌داماد، با این اظهارات خواسته یا ناخواسته، یک دوقطبی بین حرکت تاریخی آیت‌الله حائری و رهبری امام‌خمینی ایجاد کرده و عملا حوزه علمیه را به جدایی از سیاست دعوت کردند.

به همین بهانه در گفت‌وگویی با محمدصادق ابوالحسنی، استاد حوزه و تاریخ‌پژوه درباره این اظهارات به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن را از نظر می‌گذرانید.

به‌عنوان سوال اول بفرمایید ادعاهای جناب محقق‌داماد درمورد موسس حوزه علمیه چقدر محل اعتناست و آیا معارضی در تاریخ برای این اظهارات می‌توان یافت؟

قبل از هر چیز، به روح موسس عالیقدر حوزه علمیه قم، حضرت آیت‌الله حاج‌شیخ‌عبدالکریم حائری(ره) درود می‌فرستم. دوست دارم ابتدا در اینجا از دو تن از نوادگان فرزانه حاج‌شیخ یاد کنم. یادش به‌خیر از دوران نوجوانی، به اتفاق پدرم، مرحوم استاد مُنذِر(ره)، گاه خدمت استاد عبدالحسین حائری(ره) در کتابخانه مجلس می‌رسیدم و جمعه صبح‌ها نیز در معیت پدرم، به بیت آیت‌الله سیدعلی محقق‌داماد در قم می‌رفتم و از نزدیک شاهد گعده پربار، سخنان شورانگیز و اطلاعات گسترده ایشان بودم. آن بزرگواران -که هر دو از نوادگان وارسته موسس حوزه به‌شمار می‌روند- خاطرات و ناگفته‌های نابی از مرحوم حاج‌شیخ و روحانیت شیعه در گنجینه ذهن خویش داشتند.

مرحوم استاد عبدالحسین حائری نکات جالبی درباره روحیه سیاسی موسس حوزه می‌گفت که در تاریخ ثبت شده است. شاید شنیده باشید که برادر ایشان، دکتر عبدالهادی حائری قائل به سیاست‌گریزی حاج‌شیخ بود و در این زمینه حرف‌هایی می‌زد. او معتقد بود: «آیت‌الله [شیخ‌عبدالکریم] حائری، روحا فردی غیرسیاسی به‌شمار می‌رفت و... ویژگی‌های شخصی ایشان، او را وامی‌داشت که از سیاست کناره‌ گیرد.» (تشیع و مشروطیت در ایران...، عبدالهادی حائری، انتشارات امیرکبیر، چ1، تهران1360، صص180-179). اما در نقطه مقابل، استاد عبدالحسین حائری، این حرف (آیت‌الله حائری، روحا فردی غیرسیاسی بوده) را به‌شدت رد می‌کرد و می‌پرسید: «برادرم عبدالهادی از کجا و با کدام علم روانشناسی خود توانسته است، روحیات جد ما را چنین تشخیص دهد؟!» ایشان مخالف چنین حرفی بود و می‌گفت من بحث‌های زیادی با برادرم برسر این مساله داشته‌ام. (ر.ک:چالش‌های روحانیت با رضاشاه، داوود امینی، نشر سپاس، تهران1382،ص123). عجیب این است که آقای عبدالهادی حائری، در همان کتاب (ص181) می‌گوید: «حاج‌شیخ قاعدتا توقف علمایی مثل میرزای‌نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی را در قم دوست نمی‌داشت؛ چون بنابه خواسته‌های طبیعی بشر، انسان مزاحمان ریاست خود را دوست نمی‌دارد!»

  نقاط مثبت بحث دکتر محقق‌داماد

اما اظهارات اخیر آقای دکتر مصطفی محقق‌داماد راجع به حاج‌شیخ و تاسیس حوزه، جهت‌گیری خاصی داشت و انتقادهای زیادی را برانگیخت؛ ولی اگر بخواهیم نقدی منصفانه بر اظهارات ایشان داشته باشیم، باید به نقاط مثبت آن هم توجه کنیم که اهل ادب ‌می‌گویند: «آب صفت، هرچه پلیدی بشوی/آینه‌سان، هرچه بدیدی بگوی.» به‌عنوان نمونه، بخشی از مطالب آقای محقق‌داماد، مثل: تاکید حاج‌شیخ عبدالکریم بر آموزش زبان فرانسوی به طلاب یا چگونگی پیدا شدن دست‌نوشته‌های حاج‌شیخ در یکی از روستاهای اطراف اراک، از نکات جالب سخنرانی ایشان بود؛ مخصوصا اینکه ایشان دست‌نوشته‌های حاج‌شیخ (تقریرات درس مرحوم آیت‌الله فشارکی) را به آیت‌الله حاج‌شیخ‌مرتضی حائری(ره) بازگردانده است. از دیگر نقاط مثبت در سخنرانی ایشان، اشاره به عظمت علمی آیت‌الله شیخ‌فضل‌الله نوری(ره) و تکان‌دهنده بودن اعدام آن بزرگمرد است. این را هم بگویم که بیان ایشان در نشست صدسالگی حوزه، از همه پرشورتر و پرحرارات‌تر بود و من را یاد سایر خاندان آیت‌الله حائری(ره) انداخت.

  برخی کاستی‌ها و اشتباهات مهم

من در ضمن چهار محور، نقدم را به مطالب ایشان عرض ‌می‌کنم؛ چون اظهارات آقای محقق‌داماد، از چند قسمت تشکیل شده و در پی اثبات یک ادعا و تحلیل تاریخی است. ایشان اول به طرح یک سوال می‌پردازند که چرا حاج‌شیخ، حوزه قم را تاسیس کرد و ‌انگیزه وی چه بود؟ بعد گزارش‌های تاریخی گوناگونی بیان می‌کنند که کاستی‌های زیادی دارد. سپس با نگاه خاص خودشان، یک تحلیلی در خلال گزارش‌ها ارائه می‌دهند و نظریه‌پردازی و نتیجه‌گیری خود را به اتمام می‌رسانند. ایشان در پی اثبات دیدگاه خود هستند که‌ انگیزه حاج‌شیخ از تاسیس حوزه را بیان می‌کند (البته تعبیر بازتاسیس دقیق‌تر است). خب، می‌دانید که تحلیل کردن تاریخ، اصولی دارد و هرکس دنبال نظریه‌پردازی تاریخی است، باید شرایط آن را مراعات کند؛ ازجمله، باید این چهار شرط مهم را در نظر داشته باشد:
1.مستندسازی نظریه خودش با گزارش‌های دقیق و محکم تاریخی
2. دوری از تضاد و ناسازگاری در متن نظریه
3. شفاف‌سازی و ابهام‌زدایی از ادعا
4. همخوانی دلایل نظریه با مصداق تاریخی آن

شکی نیست که اگر گوینده این شرایط را مراعات نکند، تحلیلش دچار آسیب جدی می‌شود. به‌نظر من در نظریه‌پردازی آقای محقق‌داماد نیز این شرایط مهم رعایت نشد؛ یعنی هم در پاره‌ای از گزارش‌های تاریخی که در سخنرانی ایشان بود و هم در برخی تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌های ایشان، اشکالات مهمی دیده می‌شود.

  محور اول: اشکالات گوناگون تاریخی

چنانچه گفتم، اولین شرط نظریه‌پردازی این است که گوینده در گزارش تاریخ، دقیق باشد و در گزارش‌های تاریخی سهل‌انگاری نکند؛ وگرنه ادعای تاریخی او از اعتبار ساقط می‌شود و سایر اظهارات او هم مورد تردید قرار می‌گیرد. حالا من ضمن رعایت ادب و احترام، نمونه‌وار به نقد بخش‌هایی از سخنرانی ایشان در «نشست صدسالگی حوزه» می‌پردازم.

  • علی مهدوی

♨️ طلاب جوان باید بدانند

📝 بازخوانی منشور روحانیت و خط نفوذ در حوزه‌های علمیه / 5️⃣

🔸 #طلاب_جوان باید بدانند که پرونده‌ی تفکر این گروه همچنان باز است و [تنها] شیوه‌ی مقدس‌مآبی و دین‌فروشی عوض شده است. 

شکست خوردگان دیروز، سیاست‌بازان امروز شده‌اند!!

یک. 

آنها که به خود اجازه‌ی ورود در امور سیاست را نمی‌دادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند. 

غائله‌ی قم و تبریز با هماهنگی چپی‌‌ها و سلطنت‌طلبان و تجزیه‌طلبان کردستان تنها یک نمونه است که می‌توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه سر برآوردند؛ باز خدا رسوایشان ساخت. 

دو.

دسته‌ای دیگر از روحانی‌نما‌‌هایی‌ که قبل از انقلاب، دین را از سیاست جدا می‌دانستند و سر به آستانه‌ی دربار می‌ساییدند، یک‌مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن‌همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند، تهمت و‌هابیت و بدتر از و‌هابیت زدند!

سه.

دیروز «مقدس‌نما‌‌های بی‌شعور» می‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می‌گویند مسؤولین نظام کمونیست شده‌اند! 

تا دیروز مشروب‌فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز از این‌که در گوشه‌ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسؤولین نیست رخ می‌دهد، فریاد وا اسلاما سر می‌دهند! 

چهار.

دیروز حجتیه‌ای‌‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه‌ی مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه‌ی شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند! 

پنج.

ولایتی‌‌‌های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند!!

📌 مناهج:

امام راحل حتی از نقاب و تاکتیک جدید سکولارهای حوزوی پرده برداشت؛ تا خیال نکنیم با همان تاکتیک‌های قدیمی همچنان باید دنبالشان بگردیم. 

امروز شاید هیچ‌یک از آنها نگوید باید فسق و فجور زیاد شود تا امام زمان بیاید، اما در تضعیف نظام اسلامی، هم‌داستانند! در فریادهای بظاهر مقدس جدایی دین از سیاست، در بزرگ‌کردن نقاط ضعف و سیاه‌نمایی...

⚠️ أمارات شناخت این جماعت، واضح است.

  • صادقی

📝 بازخوانی منشور روحانیت و خط نفوذ در حوزه‌های علمیه / 4️⃣

🔸 واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت، خون می‌گریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی می‌خواهند ریشه‌ی دیانت و اسلام را برکنند و عده‌ای روحانی مقدّس‌نمای ناآگاه یا بازی‌خورده و عده‌ای وابسته که چهره‌شان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این #خیانت_بزرگ را هموار می‌نمودند.

♨️ آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی‌نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است؛ و نمونه‌ی بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که در تاریخ روشن است. 

📌 مناهج:

عجیب و مضحک اینکه سکولارهای حوزوی، در حسرت زمان پهلوی و عهد سلاطینی هستند که نه تنها هیچ اعتقادی به دین نداشتند بلکه علنا با دین و حوزه و روحانیت، دشمنی مستقیم داشتند. 

  • صادقی

🎥 گزیده سخنرانی صبح امروز امام خامنه‌ای

  • صادقی

❇️ یکی از اعمال ویژه، زیارت حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه است.

📌 زیارت مجازی حضرت امیر برای جاماندگان:

https://www.ImamAli.net/vtour/

  • صادقی

💠 امام خامنه‌ای

🔸 با آمدن پیغمبر یک نظام سیاسی به وجود می‌آید، یعنی هدف این است که یک نظام سیاسی به وجود بیاید -حالا اینکه کدام پیغمبر توفیق پیدا کرد این کار را بکند و کدام توفیق پیدا نکرد بحث دیگری است،

🔹 لکن هدف این است که یک نظام سیاسی به وجود بیاید- که بتواند این اهداف را با تشکیل برنامه‌ها و مناسبات اجتماعی و مناسبات گوناگون بشری تحقّق ببخشد. 

✅ در این نظام سیاسی، آئین حکمرانی از کتاب خدا گرفته میشود و از آنچه خدای متعال بر پیغمبر نازل میکند، که میفرماید: فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنذِرینَ وَ اَنزَلَ مَعَهُمُ الکتٰبَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النّاسِ فیمَا اختَلَفوا فیه؛ 

«لِیَحکُمَ» یعنی «لِیَحکُمَ کتاب»؛ این کتاب حکم کند بین مردم در آنچه باید انجام بدهند، و حاکم او است در همه‌ی تنظیم‌های اجتماعی. این در سوره‌ی بقره است، 

در سوره‌ی مائده [میفرماید]: وَلیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللهُ فیهِ؛ 

انجیل حاکم است؛ یعنی دستور حکمرانی از انجیل گرفته میشود برای اهل انجیل؛ 

و همچنین در [مورد] پیغمبران دیگر که در آیات «وَ مَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللهُ فَاُولئٰکَ هُمُ الکافرون» و «اُولئٰکَ هُمُ الظٰلِمونَ» و «اُولئٰکَ هُمُ الفسِقونَ» هست، در همه‌ی اینها آن چیزی که منبع و منشأ حکمرانی است و دستور حکمرانی و برنامه‌های حکمرانی از آن گرفته میشود، عبارت است از کتاب الهی که به پیغمبر نازل شده است؛ این اصول و اساس در آن [کتاب] است؛ و همه‌ی برنامه‌های بشری در چهارچوبِ این اصول بایستی گذاشته بشود.

🔹 این، دستور حکمرانی است لکن این دستور حکمرانی را چه کسی عمل بکند؟ 

بدون وجود یک مدیریّت و یک فرماندهی که این دستور عملیّاتی نخواهد شد؛ پس یک مدیریّتی لازم است و این مدیریّت و این راهبریِ اساسی مربوط به خود شخص پیغمبر است؛

یعنی پیغمبر اکرم و همه‌ی پیغمبران -نبیّ مکرّم اسلام و قبل از او پیامبران دیگر- مدیران و فرماندهانی هستند که موظّفند حکمرانیِ دینی و الهی در جامعه را که محصول بعثت پیغمبران است و با کتاب الهی ارائه میشود، اجرا کنند و این را تحقّق ببخشند.

🔹 البتّه این راهبری و فرماندهی یک جور نیست؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر، شخص شخیص پیغمبر، متکفّل و متعهّدِ این فرماندهی است؛ مثل حضرت داوود، حضرت سلیمان، پیغمبر معظّم اسلام -که خود اینها در رأس حکومت قرار گرفتند و اجرای امور را خودشان متکفّل شدند- گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن میکند به امر الهی؛ مثل آن پیغمبری که این هم در قرآن در سوره‌ی بقره است که «اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکًا نُقاتِل فی سَبیلِ الله»؛ 

مردم که زیر فشار بودند و مشکلات داشتند، به پیغمبر مراجعه کردند که او برایشان یک حکمرانی را انتخاب کند و او هم حکمران را انتخاب کرد؛ قالَ لَهُم نَبِیُّهُـم اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوتَ مَلِکًا؛

طالوت شد فرمانده. بنابراین پیغمبر راهبر است و فرمانده اصلی و گرداننده‌ی اصلی است لکن اجرای کار به دست یک کس دیگری است غیر از آن پیغمبر، که در این مثال طالوت است و امثال آن هم قطعاً در تاریخ نبوّتها کم نیست و زیاد هست. 

🔹 یک وقت دیگر هم این جور است که پیغمبر کسی را معیّن نمیکند لکن خود او دارای موقعیّتی است در دستگاه حکومت که امر او نافذ است؛ مثل حضرت یوسف که امر او هم در دستگاه آن حکومت -که آن حکومت هم بتدریج گرایش به دین حضرت یوسف پیدا کرد- نافذ بود و کارها را انجام میداد، در حالی که حاکم مطلق هم نبود.

📅 ۱۳۹۹/۱۲/۲۱

📗بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث

  • صادقی

امشب قلم زدند پریشانی مرا

با تو رقم زدند مسلمانی مرا

قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده

توحید را نشان زمین و زمان بده

قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات

این مرده‌های روی زمین را تکان بده

قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر

اندازه شعور پرم آسمان بده

جز با صدای عشق مسلمان نمی‌شوم

پس لطف کن خودت درِ گوشم #اذان بده 

  • صادقی

📝 بازخوانی منشور روحانیت و خط نفوذ در حوزه‌های علمیه / 3️⃣

🔸 علمای دین‌باور در همین حوزه‌‌ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامی‌مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه‌‌ها به هر دو تفکر [اسلام ناب و اسلام آمریکایی معتقد به جدایی دین از سیاست] آمیخته‌اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه‌‌‌های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند؛ 

🔹 و یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده‌لوحان بی‌سواد، عده‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند. 

اوضاع مثل امروز نبود؛ هرکس صد در صد معتقد به مبارزه نبود، زیر فشار‌ها و تهدید‌‌های مقدس‌نما‌ها از میدان به در می‌رفت. 

🔹 ترویج تفکر شاه سایه‌ی خداست و یا با گوشت و پوست نمی‌توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و این‌که ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی می‌دهد و از همه شکننده‌تر، شعار گمراه کننده‌ی حکومت قبل از ظهور امام زمان علیه‌السلام باطل است و هزاران إن قُلت دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمی‌شد با نصیحت و مبارزه‌ی منفی و تبلیغات جلوی آن‌ها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند وسیله‌اش را آماده نمود. 

🔹 علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می‌شد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولین و مهم‌ترین فصل خونین مبارزه در عاشورای ۱۵ خرداد رقم خورد. 

در ۱۵ خرداد ۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود، مقابله را آسان می‌نمود.

♨️ بلکه علاوه بر آن، از داخل جبهه خودی گلوله‌ی حیله و مقدس‌مآبی و تحجر بود؛ گلوله‌ی زخم زبان و #نفاق و دو رویی بود که هزار بار بیشتر از باروت سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید. در آن زمان روزی نبود که حادثه‌ای نباشد، ایادی پنهان و آشکار آمریکا و شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسل شدند؛ حتی نسبت تارک‌الصلوة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادی که هدایت مبارزه را به‌عهده داشتند، می‌دادند. 

  • صادقی

📝 بازخوانی منشور روحانیت و خط نفوذ در حوزه‌های علمیه / 2️⃣

🔸 استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها مأیوس شد، دو راه را برای ضربه‌زدن انتخاب نمود: 

➖ یکی راه ارعاب و زور؛ 

➖ دیگری راه خدعه و نفوذ. 

🔻 در قرن معاصر وقتی حربه‌ی ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه‌‌‌های #نفوذ تقویت گردید. 

♨️ اولین و مهم‌ترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است؛ 

که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‌ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست، دون شأن فقیه و ورود در معرکه‌ی سیاسیون، تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می‌آورد. یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‌اند.

🔻 گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی‌دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است؛ هرگز. ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری‌تر از اغیار بوده و هست.

🔻 در شروع مبارزات اسلامی اگر می‌خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می‌شنیدی که شاه شیعه است! 

عده‌ای مقدس‌نمای واپسگرا همه‌چیز را حرام می‌دانستند و هیچ‌کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن‌ها قد علم کند. 

#خون_دلی که پدر پیرتان از این دسته‌ی متحجر خورده است هرگز از فشار‌ها و سختی‌‌‌های دیگران نخورده است. 

🔻 وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگا‌هان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. 

به‌زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد والاّ عالم سیاست و روحانی کاردان و زیرک، کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‌ها بود که هرکس کج راه می‌رفت متدین‌تر بود.

‼️ یاد گرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به‌شمار می‌رفت.

  • صادقی