مناهج

نظرسنجی سنن حوزوی

مناهج
نگرش ها و دغدغه های حوزه و روحانیت

طبقه بندی موضوعی

۱۱۳ مطلب با موضوع «اسوه ها» ثبت شده است

📝 نگرانی شهید صدر از جریان مجاهدین خلق و منافقین

🖋 شیخ محمدرضا نعمانی

1⃣ بدو ورود امام خمینی به نجف و آغاز تدریس ایشان، شهید صدر تعدادی از شاگردان و نزدیکان خود را که برخی از آنها زبان فارسی را هم نمی‌فهمیدند! به شرکت در درس اصول فقه امام ترغیب کرد. 

ایشان تشخیص داده بود که آقای خمینی قله آگاهی محسوب می‌شوند و بسیاری به ایشان امید بسته اند. امام در شرایطی که کمتر کسی به فکر حفظ کیان سیاسی اسلام بود، رنج غربت و تبعید را به جان خریده بودند. شهید صدر این همه را می‌دانست و ارج می‌نهاد. 

2⃣ از جمله حمایت‌های دیگر شهید صدر از امام این بود که پس از اطلاع از تصمیم برای امام برای ترک عراق، عازم بیت ایشان شد تا با امام دیدار و حتی المقدور ایشان را از این تصمیم منصرف کند. 

سید موفق به این دیدار نشد، چون امام صبح زود به طرف کویت حرکت کرده بودند و منزل ایشان در محاصره مأموران امنیتی بود. 

آنها ورود و خروج افراد را زیر نظر داشتند؛ با این حال سید به بیت امام رفت و ساعاتی را با اهالی منزل که از مرتبطین با ایشان بودند، گفت و گو کرد تا به این ترتیب، مراتب حمایت و پشتیبانی خود را از امام اعلام کند. 

همان روز ایشان در جلسه درس خود فرموده بود، «رفتن آقای خمینی از نجف خسارت بزرگی است.» 

3⃣ شهید صدر نسبت به وضعیت جسمانی امام هم حساسیت زیادی داشت تا جایی که در روز شهادت حاج آقا سید مصطفی، دستگاه فشار خون خود را برداشت و برد و فشار خون امام را گرفت که نکند این رویداد در سلامتی امام تأثیر سوئی بگذارد و البته صلابت و استواری امام در این مصیبت، برای آقای صدر جالب بود. 

4⃣ با اوجگیری انقلاب هم شهید صدر نسبت به حفظ اصالت مکتبی انقلاب، بسیار حساس بود. ایشان حضور و نفوذ بعضی از جریانات التقاطی و غیر اسلامی نظیر مجاهدین خلق را مایه نگرانی می‌دانست و می‌گفت برای عبور از این خطر، باید هر ایرانی رساله توضیح المسائل امام خمینی را نصب العین خود قرار دهد و اجرای آن را خواستار باشد و طبیعی است که این اقدام، موجب کنار رفتن نیروهای منحرف خواهد شد، زیرا شخص منافق، هیچ‌گاه نمی‌خواهد رساله توضیح المسائل که در بردارنده احکام قرآن و شریعت مقدس اسلام است، پیاده شود.

  • صادقی

🔸 نبوغ شهید صدر از همان کودکی خود را نشان داد.

می‌گویند: وقتی او به سن ده - یازده سالگی رسید، در خانواده دو گرایش به ادامه تحصیل او وجود داشت که هرکدام از این انتخاب‌ها، آینده او را به سمتی متفاوت می‌کشاند. 

1⃣ از یک طرف مادرش او را تشویق می‌کرد در حوزه درس بخواند و زندگی طلبگی را انتخاب کند.

2⃣ و از طرف دیگر مرحوم سید محمد صدر به او پیشنهاد می‌داد مسیری را انتخاب کند که دنیای او را تأمین کند و از زندگی حوزوی و فقر آن دور باشد.

♨️ شهید صدر با اقدامی عملی به این کشمکش‌ها فیصله داد و انتخاب خود را به دیگران که نظرات متفاوتی درباره‌ی آینده او داشتند، اعلام کرد.

او بدون اینکه چیزی در این باره بگوید به نوعی دست به اعتصاب غذا زد و تا مدتی در طول شبانه روز فقط به یک تکه نان بسنده می‌کرد.

بعد از چند روز همه متوجه اعتصاب نرم او شدند و دلیل آن را پرسیدند.

شهید گفت: «کسی که می‌تواند چند روز با یک تکه نان زندگی کند تا آخر عمر هم می‌تواند سختی‌ها را تحمل کند. من از فقر و گرسنگی نمی‌ترسم.»

🔹 به این شکل او توانست همه را قانع کند که رفتنش به حوزه علمیه و پیوستن به صفوف وارثان انبیا کار درستی است، حتی اگر زندگی سختی پیش رو داشته باشد. 

✅ خودش درباره این مرحله زندگی‌اش می‌گوید:

«مرحوم سید محمد صدر آن زمان نخست وزیر عراق بود. او مرا روی اسب می‌نشاند و با هم به مزرعه‌اش بیرون بغداد می‌رفتیم. 

مرحوم صدر می‌گفت اگر درسم را در مدارس دولتی ادامه دهم در دولت جایگاه مهمی به دست می‌آورم و زندگی آسوده و مرفهی در انتظارم خواهد بود.

به او گفتم: زندگی و تحصیل حوزوی تنها انتخاب من است و با وجود نیاز مالی از انتخابم کاملا راضی‌ام».

❇️ و این آغاز راه به سمت حوزه علمیه و فعالیت علمی و جهادی شهید صدر قدس سره بود.

📗 کتاب شرح صدر؛ محمدرضا نعمانی؛ ص ۴۷

  • صادقی

🔸 بچه‌های مادرش یکی پس‌ از دیگری می‌مردند و فقط اسماعیل زنده مانده بود، ۱۳ سالی می‌شد که پس‌از اسماعیل فرزندی از او زنده نمانده بود!

🔹 مادرش توسل کرد و شب در خواب دید خدا به او پسری خواهد داد که روزی متولد می‌شود، که زمین از زیر خانه خدا گسترده شد!

🔹 این پسر روز ولادت حضرت عیسی و حضرت ابراهیم و روز دحوالارض به دنیا آمد!

نامش را #محمدباقر گذاشتند!

سید محمدباقر صدر!

📌 به مناسبت روز ولادت نابغه دوران سیدمحمدباقر صدر، مناهج در باره این شخصیت عظیم پیامهایی را منتشر خواهد کرد.

  • صادقی

📝 ای کاش مثل چمران زندگی کنیم و مثل چمران بمیریم

🔸 "چمران" را ما با تصویر و تصورات ذهنمان می‌شناسیم، خیلی‌هایمان با عکس‌های قشنگ و برخی‌هایمان هم با دست‌نوشته‌های شورانگیز و زندگینامه‌اش.

ما اما با "زندگی و زیست چمران" بیگانه‌ایم. برایمان این جمله‌ی امام جذاب است که "مثل چمران بمیرید."، اما حواسمان نیست مثل چمران مردن، مقدمه‌اش مثل #چمران_زیستن است. 

❗️چمران را به ظاهر زندگی مادی‌اش که نگاه کنی چیزی ندارد، رسما باخته است.

نه شغل ثابتی، نه درآمدی، نه پیشرفتی، نه اندوخته‌ مالی درست درمانی.

می‌گویند وقتی شهید شد وسایل خانه‌اش هم چیز قابل ذکری نبود. در زندگی خانوادگی‌اش هم فراز و فرود و ناکامی کم ندارد. 

♨️ رک و روراست اگر امروز یک جوان #حزب‌اللهی اینطور زندگی کند، یعنی در راه آرمان و انقلاب و معتقَداتش از آسایش و آرامش و ثبات و درآمد زندگی‌اش بزند، یک بار زنش رهایش کند برود، آنقدر درگیر جهاد فی سبیل الله _به معنای عامش_ بشود که بعد از چند دهه زندگی، نه اندوخته مالی داشته باشد و نه بار و بساط زندگی؛ سایرین او را چگونه قضاوت می‌کنند؟

همین جماعت حزب‌اللهی‌ها را می‌گویم. نمی‌گویند بی عرضه بود؟ اولویت نشناس بود؟ مدیر نبود؟

❇️ زندگی چمران را بدون ذکر نام بنویسید و بدهید به رفقای خودمان بخوانند، بگویید نظرتان درباره این مدل زندگی کردن چیست؟ 

خودتان یا فرزندانتان حاضرید اینطور زندگی کنید؟ بگویید الان یک نفر در سال ۱۴۰۱ می‌خواهد اینطور زندگی کند، می‌خواهد این مَنش را در زندگی‌اش پیاده کند، نمی‌خواهد همه زندگی‌اش خودش و زن و بچه‌اش شود، می‌خواهد وقتی همه دنبال خدمت به انقلاب با حقوق و بیمه و ثبات شغلی و مزایا هستند، مثل چمران زندگی‌اش را وقف دین خدا و انقلاب کند، چه جوابی می‌شنوید؟ 

 

🔹 چمران بهار ۱۳۳۹ وقتی داشت در آمریکا درس می‌خواند، وقتی رفقایش به دنبال زندگی‌شان بودند، نوشت:

"عالَم و مافیها مرا راضی نمی‌کند. مردم را می‌بینم که به هر سو می‌دوند، کار می‌کنند، زحمت می‌کشند، تا به نقطه‌ای برسند که به آن چشم دوخته‌اند. ولی ای خدای بزرگ از چیزهایی که دیگران به دنبال آن می‌روند بیزارم. اگرچه بیش از دیگران می‌دوم و کار می‌کنم، اگرچه استراحت شب و نشاط روز را فدای فعالیت و کار کرده و می‌کنم، ولی نتیجه آن مرا خشنود نمی‌کند. فقط به عنوان وظیفه قدم به پیش می‌گذارم و در کشمکش حیات شرکت می‌کنم." 

🔹 چند درصد یا چند دهم درصد از جوان‌های ما حزب‌اللهی حاضرند پا را از حد شعار -استوری اینستاگرام و توییت و پیکسل روی کیف و امثال اینها- فراتر بگذارند و مثل چمران زیست کنند؟

اولین نفرش خودِ نگارنده این سطور.... 

➖ توصیف این زمانه را باید سید مرتضی #آوینی بکند با آن قلم فاخرش: 

🔺 "نگاهی به شهر بیندازید! عقل غربی سیطره یافته و وجود بشر را در دائرةالمعارف خویش معنا کرده است. #بی‌دردی و لذت‌پرستی توجیهی عقلایی یافته است و از میدان‌های ورزش تا کلاس‌های دانشگاه، «رب‌النوع تمتع» است که پرستیده می‌شود و باز در این میان، بسیجی حزب‌الله، تنها و غریب است و با آن چوب زیربغل و پای مصنوعی و دست فلج و چشم پلاستیکی و موی کوتاه و محاسن و لباس ساده و فقیرانه و لبخند معصومانه، مظهری است از یک دوران سپری شده که با «خونین شهر» آغاز شد و در «والفجر ۱۰» به پایان رسید و بعد از «مرصاد»، از ظاهر اجتماع به باطن آن هجرت کرد و بیماردلان را در این غلط انداخت که دیگر تمام شد!"

🌐 مستضعفین 

💠 سالروز شهادت دکتر چمران گرامی باد.

  • صادقی

🔸 کسی که همه کارش ارجاع به خدا شد، او از چه چیز غصه می‌خورد.

او رفت مقام پیدا کرد، شد رئیس؛ بگذار بشود. چرا نشود؟

🔹 این رئیس شدن، والله تکلیف و مشقّت زیادی دارد، مسئولیت دارد.

[بار مسئولیت] را ایشان برداشت، ما راحت شدیم.

❇️ باید تأییدش کنیم، باید دعایش کنیم که [اوضاع] را نگه داشته است.

  • خداوند به دست‌ او الآن یک عزّتی داده است.

📌 مناهج:

۱_ از آغاز نهضت امام خمینی تا کنون، همواره #سکولارهای_حوزوی تمام تلاش خود را جهت #تحریف دیدگاه بزرگان به کار بسته‌اند تا چنین القا کنند که امام و رهبری در مسیر انقلاب اسلامی، در اقلیت بوده و فاقد پشتوانه حوزوی (خصوصا در سطح مراجع و علما) بوده‌اند!

۲_ رهبری و مرجعیت امام خامنه‌ای را مقایسه کنید با تقلای آن عده که #سودای_مرجعیت دارند!

امام خامنه‌ای تمام تلاشش را کرد برای گریز از مقام و منصب رهبری؛ حتی برای ریاست جمهوری وقتی کاندید شد که امام راحل به ایشان فرمودند این امر در شما واجب عینی و تعیینی است.

درحالیکه برخی برای رسیدن به جایگاه مرجعیت، حتی از هیچ تلاش ناصوابی فروگذار نیستند، از پول‌پاشی‌های هنگفت گرفته، تا پنجه کشیدن به صورت نظام، تا تحریف تاریخ حوزه‌های علمیه و وارونه نشان دادن اوضاع حوزه و روحانیت پیش از انقلاب تا خلاف‌گویی درباره دینداری مردم پس از انقلاب و موارد بسیار دیگری از تقلاهای رسانه‌ای و جنگ روانی جهت جمع‌کردن مرید و مقلد و ....

غافل از آنکه عزت و ذلت دست خداست «تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ»

  • صادقی

♨️ کارهای ناروای خلاف شرع و عقل و قانون که در حوزه علمیه قم انجام می‌گیرد!!

🔸 مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین علی دوانی در سال ۱۳۳۷ اثری با عنوان «شرح زندگانی استاد کل، وحید بهبهانی» منتشر می‌کنند.

🔹 این کتاب خیلی زود مورد توجه مرجعیت و علما قرار می‌گیرد تا جایی که حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی صورت مرحوم دوانی را می‌بوسند و دو بار می‌فرمایند: «استفاده کردم استفاده کردم». و هدیه ویژه‌ای از طرف معظم له به مرحوم دوانی اعطا می‌شود.

🔹 همچنین حضرت امام خمینی قدس سره نیز از این کتاب بصورت ویژه تعریف می‌کنند.

‼️ تا اینکه کتابی به نام «خاندان آل آقا» چاپ می‌شود که بسیاری از مطالب کتاب مرحوم دوانی بدون اجازه و رضایت وی در آن کتاب آورده می‌شود.

♨️ همین امر موجب تأثر شدید مرحوم دوانی که خود رابطه خویشاوندی با خاندان بهبهانی دارد می‌شود و در گلایه‌ای صریح به #افشاگری درباره مؤسسه و فردی که این کار را کرده می‌پردازند:

«با کمال تأسف، اخیراً کتابی به نام خاندان آل آقا چاپ شده و در آن نوشته است که من اجازه داده‌ام مطالب کتاب شرح زندگانی استاد کل را در آن کتاب بیاورند که #دروغ و #کذب محض است!

 این کتاب که در قم توسط مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، تحت نظر میر سید محمد، پسر آقا سیدمهدی یثربی کاشانی- امام جمعه کاشان- پخش می‌شود، #ننگی است که مرتکب شده‌اند و کسی هم نیست که از این کارهای بسیار زشت جلوگیری‌ کند!

همین مؤسسه در چاپ دوم کتاب خیراتیه نام مرا از مقدمه مرحوم داوود الهامی بر آن کتاب در چاپ اول برداشته! ... ببینید و بخندید و بگریید. 

در مآخذ مقامع الفضل نیز همینطور!

⛔️ وای که همه این کارهای ناروای خلاف شرع و عقل و قانون در شهر مذهبی و حوزه علمیه قم انجام می‌گیرد!»

📗 نقد عمر، ج ۲، ص ۲۸

📌 پ.ن:

سید محمد یثربی از اعضای اصلی نشست اساتید است.

  • صادقی

مدیون خمینی

۱۵
خرداد

🖋 علی مهدوی

یک. حوزه‌های علمیه، قبل و بعد از خمینی کبیر

اگر خمینی نبود، معلوم نبود وضع حوزه‌های علمیه با آن نفوذ متحجرین به کجا می‌کشید. 

متحجرینی که فلسفه را حرام و فلسفه‌خوان را نجس می‌دانستند!

متحجرینی که شاه را سایه خدا معرفی می‌کردند و در برابر ظلم و ستمی که نه فقط به مردم بلکه بر دین روا می‌داشت لال بودند.

متحجرینی که معتقد بودند ظلم و ستم به قدری باید فراگیر شود تا موجب فرا رسیدن ظهور شود!! لذا برای تعجیل فرج، معنای انتظارشان، چیزی شبیه خواب‌آلودگی بود تا انتظار عالمانه به معنای زمینه‌سازی ظهور.

دو. خطر تعطیلی بسیاری از آیات و احکام

اگر خمینی نبود عده‌ای مقدس‌مآب دین را به صرف احکام نجاسات و طهارات و نماز و روزه خلاصه می‌کردند و دیگر اثری از اسلام ناب باقی نمانده بود. لذا در عمل همه آیاتی که مرتبط با قیام بود، تعطیل می‌شد!

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ: أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى» (سبأ: ۴۶)

«لَقَد أَرسَلنَا رُسُلَنَا بِالبَیِّنَاتِ وَأَنزَلنَا مَعَهُمُ ٱلکِتَابَ وَ ٱلمِیزَانَ لِیَقُومَ ٱلنَّاسُ بالقِسطِ» (حدید: ۲۵)

و حتی بسیاری از احکام و حدود نیز کاملا تعطیل می‌شد.

  • صادقی

امام خامنه ای

  • صادقی

پاسدار زبان فارسی

۲۶
ارديبهشت

📝 مبارزه‌ی فرهنگی آیت‌الله العظمی بروجردی

🔸 امسال روز پاسداشت زبان فارسی، مقارن شده با تاریخ قمری درگذشت آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله. 

❇️ یکی از مبارزات کمتر شنیده‌شده‌ی ایشان در زمان پهلوی، مبارزه با  تغییر رسم الخط فارسی بوده است:

🔺 نخستین مواجهه‌ آیت‌الله‌العظمی بروجردی با رژیم پهلوی در حوزه­ #فرهنگ در دوران پیش از زعامت حوزه، تغییر رسم الخط فارسی بود. 

♨️ بهانه‌ی شاه این بود که رسم‌الخط فارسی، در کتابت و چاپ موجب اشتباه می‌شود و سردرگمی خوانندگان و پژوهشگران را در پی خواهد داشت. 

به علاوه با زبان بین‌المللی (انگلیسی) تطابق ندارد؛ لذا یک فارسی­ زبان در فراگیری دانش‌های موجود در جهان غرب، به مشکل بر می­‌خورد. 

بنا به تشخیص شاه و مشاوران وی، لازمه‌ی رفع این مشکل، تغییر رسم الخط فارسی بود.[۱] 

✅ آیت‌الله بروجردی وقتی متوجه این امر شد، فرمود: «هدف اینان از تغییر خط، دورکردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است. من تا زنده‌ام، اجازه نمی‌دهم این کار [را] عملی کنند، به هر جا که می‌خواهد منتهی شود.» 

موضع سخت ایشان باعث شد که رضاشاه نتواند در ایران به تقلید از همسایه ترک خود، خط را تغییردهد.

〰〰〰〰〰〰〰

۱. سید یاسم گورابی، «سیره عملی آیت‌الله العظمی بروجردی در ساحت سیاست»، علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم، شماره ۵۱، پاییز ۸۹، ص ۱۱۳

  • صادقی

📌 مناهج:

سالروز شهادت شهید مطهری و روز معلم گرامی باد

  • صادقی