آیت الله علی اکبر سیفی مازندرانی در سال ۱۳۳۵ش در شهر بابلسر متولد شد.
دروس خارج را عمدتا از محضر آیات عظام میرزا هاشم آملی، محمدرضا گلپایگانی و شیخ جواد تبریزی، و اراکی استفاده نمود و در این مدت (از سال۵۷ تا ۷۳) به تدریس دروس مقدمات و سطوح عالی نیز اشتغال داشتند. از سال ۷۳ تدریس خارج فقه و اصول را شروع نمودند و تاکنون ادامه دارد.
سوابق جبهه و مبارزاتی
از سال ۵۵ تا پیروزى انقلاب، راهپیمایىهایی که در برخى از شهرهاى استان مازندران علیه رژیم پهلوى، برگزار مىشد، به پشتیبانى ایشان بود. نام وی در لیست ساواک و اداره امنیت ملى استان به عنوان اخلالگر و مخرب، ثبت شده و همیشه تحت پیگرد بود و حتى چندین مرتبه هم مورد حمله مسلحانه نیروهاى ساواک قرار گرفت.
در دوران دفاع مقدس یک دوره کلام در جبهه ها تدریس نمود که بسیار مورد استقبال رزمندگان واقع شد؛ وی مسئول تبلیغ لشگر ۲۵ مازندران بود و در کنار آن دروس حوزه را نیز ادامه داد.
حضور مستمر ایشان در جبهه باعث شد در سال ۱۳۶۱ در منطقهی (بازی دراز) کرمانشاه از ناحیه چشم چپ به افتخار جانبازی نائل آمدند.
سوابق علمی و تبلیغی
وی در خلال سالهای تحصیل و تدریس، شرح تحریر الوسیله امام خمینی را آغاز کرد و آن را «دلیل تحریر الوسیله» نامید؛ در قواعد فقهی و اصول نیز کتب مفصلی تدوین کردهاند.
ایشان به تربیت شاگرد اهتمام ویژهای دارند و مدرسه معهد الاجتهاد الفعّال را برای تربیت مجتهد پایه گذاری کردهاند.
مجموعه آثار ایشان توسط شرکت نور در یک لوح فشرده منتشر شده است.
استاد احمد عابدی، در سال ۱۳۳۹ ش. در یکی از روستاهای نجف آباد بهدنیا آمد، وی یک از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم و دانشگاه است. ایشان از محضر اساتیدی چون آیتاللّه محمدتقی بهجت، آیتاللّه شیخ مرتضی حائری، آیتاللّه حسین وحید خراسانی، آیتاللّه میرزا جواد تبریزی و ... بهره برده است.
سوابق جبهه و مبارزاتی:
ایشان علی رغم سن کم در دوران طاغوت، سابقه دستگیری توسط ساواک را دارد؛
ایشان بهسبب فعالیت در جنگ تحمیلی و حضور ۹۱ ماهه در جبهه مدال فتح از دست رهبر معظم انقلاب اسلامی دریافت کرده است.
افتخار جانبازی ۴۰درصد از دیگر افتخارات ایشان میباشد.
سوابق علمی و تبلیغی:
تحصیلات ایشان تا اخذ دکترای فلسفه از دانشگاه تهران و درجه اجتهاد در حوزه میباشد.
درس خارج ایشان صبح ها در حرم مطهر، با استقبال خوب فضلا مواجه شده است.
سفرهای خارج از کشور ایشان در جهت فعالیتهای علمی، تبلیغی به کشورهای: هلند، بلژیک، لوکزامبورک، آلمان، فرانسه، مصر، هند، کشمیر و لبنان بوده است. ایشان به زبانهای عربی و انگلیسی تسلط دارد.
کتب زیادی از ایشان منتشر شده است که برخی از آنها عبارتند از:
آشنایی با بحارالأنوار - آفتاب سبزوار - دفتر عقل و قلب - مجموعه سخنرانی در کنگره حضرت فاطمه معصومه (س) - معرفت حدیث - مکتب کلامی قم
ایشان همواره در تربیت طلاب انقلابی اهتمام ویژهای دارد و با مشاوره های ایشان برخی مدارس انقلابی برنامه های خود را تنظیم میکنند.
هفته دفاع مقدس، یادآور رشادت مردانی است که در راه دین و ولایت همه زندگی خود را کف دست گرفته، برخی به شهادت رسیده و برخی درانتظار آن باقی ماندند؛ در این میان روحانیت، مانند تمام حوادث انقلاب پیش قراول این گروه بوده و بعد از جنگ نیز، سنگر جهاد اکبر و جهاد علمی را رها نکرده و مشغول ایثاری به مراتب سختتر از ایثار ۸ ساله در جهاد اصغر شدند!
«حوزهى علمیه در این دوران، جوهر حیات و رشد و بالندگى خود را مرهون انقلاب اسلامى و امام عظیم الشّأن آن، و مجاهدتهاى ایثارگرانى است که به عشق دین خدا و به امید حاکمیت آن، جان و تن خود را به میدان فداکارى بردند. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر» سیاست سلطهگران جهانى این بوده و هست که مراکز دانش دین را منزوى، منفعل، بیروحیه، بیابتکار، وابسته به خود و فارغ از آرمانهاى بزرگ کنند، و آنان را به جدایى دین از سیاست معتقد، و از همگامى دین با تحولات شگرف جهانى مأیوس سازند» امام خامنهای ۲۴آبان۱۳۷۱
با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب، حیات حوزههای علمیه مرهون ایثارگرانی است که هم در دوران جنگ و هم در سنگر علم مشغول فعالیت بودهاند؛
جهان اسلام و عالم تشیع چند روز قبل در غم فقدان حضرت آیت الله العظمی سید محمدسعید حکیم از خاندان جلیل القدر حکیم به سوگ نشست. ایشان یکی از مراجع اربعه بزرگ حوزه علمیه نجف محسوب می شوند.
پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: به همین مناسبت بر آن شدیم تا با نویسنده و تاریخ پژوهی برجسته که سالیان متمادی از عمرش را در مسیر تحقیق و پژوهش سپری کرده و در حوزه تاریخ معاصر عراق نیز صاحب سبک محسوب می شود به گفتگو بنشینیم. او که متولد کاظمین است، سابقه تحصیل در چهار کشور عراق، ایران، لبنان و سوریه را دارد و فارغالتحصیل «معهد الاثار الشرقیه» یا به تعبیر خود «شرقشناسی» است.
«صفاءالدین تبرائیان» به واسطه نگارش کتاب هایی چون «نهاد مرجعیت شیعه در ۲۰۰ سال اخیر»، «احیاگر حوزه نجف»، «انتفاضه صفر» و «انتفاضه شعبانیه» برای اهالی تاریخ نامی آشناست. «احیاگر حوزه نجف» که پژوهشی در زندگانی آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم است از ماندگارترین آثار دکتر صفاءالدین تبرائیان به شمار می آید. البته به جز این آثار، از تبرائیان کتاب ها و مقالاتی دیگر نیز منتشر شده است.
او به مناسبت رحلت عالم جلیل القدر آیت الله سید محمدسعید حکیم، در گفتگوی تفصیلی با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بازخوانی روایتی ناگفته از مجاهدت های خاندان معظم حکیم پرداخت که بدون شک برای خواننده جالب توجه خواهد بود؛ روایتی که به رغم اهمیت بسیار، شوربختانه در لابلای صفحات تاریخ گم شده و چندان که بایسته است بدان توجه نشده است. مشروح این گفتگوی یک ساعته را در ادامه میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
اوضاع حوزه نجف پس از روی کار آمدن صدام
برای ورود به گفتگو اگر ممکن است مقدمه ای درباره اوضاع و شرایط حوزه علمیه نجف پس از روی کار آمدن صدام بفرمائید.
تبرائیان: بسم الله الرحمن الرحیم. وقتی صدام زمام امور را در عراق به دست گرفت، ۴۲ ساله بود و توانست احمد حسنالبکر ۶۵ ساله را کنار بگذارد. او به سرعت ریاست جمهوری، ریاست شورای انقلاب، فرماندهی کل نیروهای مسلح و دبیرکلی حزب بعث را برعهده گرفت.
با روی کار آمدن صدام فشارها و تهدیدها بر اسلامگرایان به ویژه حوزه و رجال دین افزایش یافت. در پی تحمیل جنگ به ایران، صدام بسیاری از جوانان شیعه را بالاجبار به جبهه فرستاد تا بیشترین شمار تلفات را به شیعیان تحمیل کند. دیکتاتور بغداد بر آن بود برای مشروعیت دادن به
جنگی که علیه ایران به راه انداخته بود و آن را «قادسیه» می خواند، از علمای دین فتوا بگیرد تا با دستاویز قرار دادن آن تعداد بیشتری از جوانان را به قربانگاه اعزام کند. او به خوبی می دانست جوانان شیعه بر فتوای مراجع خود بسیار پایبند و مقید هستند و در آن شرایط که به رغم مجازات های سنگین، فرار سربازان از جبهه ها امری شایع بود، صدام تلاش کرد تا فتوایی مبنی بر حرمت سرپیچی از دستورات فرماندهان ارتش و این که این قبیل فراریان، محارب با خدا و شریعت هستند از علما اخذ کند. به همین خاطر علمای بزرگ و مراجع تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند. در این میان بی شک بیشترین تضییقات متوجه خاندان حکیم بود. در همین راستا مقامات حکومتی مقدمات برگزاری کنفرانسی را در بغداد فراهم کردند و افراد مختلفی را به نجف اعزام داشتند تا با علما صحبت کرده و آنها را راضی به حضور در این کنفرانس کنند.
پرهیز علمای نجف از موضعگیری علیه ایران
پس در واقع اگر علما و مراجع با این خواسته صدام همراهی می کردند به نوعی علیه جمهوری اسلامی اعلان جهاد کرده بودند. ماموران حکومتی بعد از ورود به نجف چطور این موضوع را با مراجع بزرگ در میان گذاشتند؟
جریانهای سکولار با ویترین روشنفکران به اصطلاح دینی، در صدد تغییر باورهای دینی و تهیکردن گفتمان اسلامی از عناصر هویتی آن هستند تا در نتیجه، شریعتی سازگار در برابر انحرافات تمدنی غرب و ساکت در برابر نظام سلطه ارائه دهند. انکار جنبههای قدسی و الهی حکمرانی و تبدیل آن به امری عرفی و غیر شرعی، یکی از اقدامات این جریان است. البته در این مسیر از هرگونه اتهامزنی به عالمان وارسته و دانشمندانی که با دقت نظر خود متوجه حرکت التقاطی این دسته از روشنفکران شده و درصدد مواجهه عالمانه با ایشان بر میآیند، دریغ نمیکنند.
در جدیدترین و شگفتانگیزترین این اتهامات، روزنامه جمهوری اسلامی، با برچسب فقه داعشی، فقیهی را که بیشترین مبارزه با تفکر داعش در جهان اسلام داشته، مورد نوازش قرار داده است! در دوره تصدی آیت الله شیخ محسن اراکی بر مجمع تقریب مذاهب اسلامی، تفکر سلفی وهابی به انزوا کشیده شد بگونهای که شیخ الازهر، شیخ محمد الطیب در کنفرانس چچن برای اولین بار در تاریخ اهل سنت اعلام کرد که وهابیت جزء فرق اسلامی نیست. کتاب مناظره علمی ایشان با دکتر محمد مسعری از سران سلفیت عربستان شاهد روشنی بر رویکرد ایشان در مقابله با تفکرات افراطی است.
بهانه برای این یادداشت عوامانه و نسبت ناروا، انتشار بخشهای تقطیع شدهای از سخنان استاد اراکی در رابطه با مشروعیت الهی حکومت اسلامی است. مطالبی از قبیل: عدم مشروعیت حاکمیت اگر با اذن خدای متعال و بر اساس معیارهای الهی نباشد و یا اینکه حقیقت شرکت در انتخابات، اطاعت و نصرت ولی فقیه و انتخاب بازوی اجرایی مناسب برای وی است. جالب اینجاست که تأکید بر این مطالب، در فرمایشات امام خمینی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، به فراوانی مشاهده میشود. کافی است به کتابهای ولایت فقیه یا کتاب البیع ایشان مراجعه شود. به نمونههایی از بیانات حضرت امام ره اشاره میکنم:
شورای محترم نگهبان، که حافظ احکام مقدس اسلام و قانون اساسی هستند، مورد تایید اینجانب می باشند. و وظیفه آنان بسیار مهم و مقدس است. امام خمینی(قدس سره)
شورای نگهبان مطمئنترین دستگاه و ارگانی است که انقلاب به نظام کشور بخشیده است. مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
نظام مقدس جمهوری اسلامی نظامی برخاسته از رای و نظر مردم و براساس محتوا و ماهیتی دینی است. در این راستا یکی از نهاد های موثر و بی نظیر که وظیفه صیانت از ماهیتِ دینی نظام در عرصه قوانین را بر عهده دارد، شورای محترم نگهبان است.
این نهاد انقلابی که متشکل از فقهایی صالح و مدبر، در کنار حقوقدانانی فرهیخته است، بار سنگین مسئولیت احراز صلاحیت ها را برعهده گرفته و با تعهد و دقت، آبرو و اعتبار خود را وقف تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی می کند و تبلور این نقش آفرینی ها در احراز و تایید صلاحیت افرادی است که با قصد خدمت پای به عرصه نامزدی انتخابات می گذارند.
انتظار مردم بصیر و انقلابی ما همیشه از شورای نگهبان، اقدامات قاطع در چارچوب قانون و وظایف آنها و سیاست های کلی انتخابات است. این رویکرد و توجه عمیق شورای نگهبان به معیارها و ملاک های قانونی و سیاست های کلی انتخابات زمینه ساز ترقی نظام اسلامی در پیشبرد مردم سالاری دینی و تحقق انتخاب درست به وسیله مردم است.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم لازم می داند نکاتی را در این رابطه با مردم آگاه و بصیر ایران اسلامی در میان بگذارد:
🔸 یک استعمار قدیم داریم، یک استعمار نو و یک استعمار فرانو.
🔹 استعمار فرانو این است که میگوید یک کاری بکنیم که مردم آن طور که ما میخواهیم فکر بکنند. یا مثلا زمانی که کمونیستها بودند، رئیس جمهور رومانی که کمونیست بود... روسها به ایشان گفتند معاون اول شما جاسوس آمریکائیهاست.
🔹 وقتی معاون اول را دستگیر کردند به او گفتند تو چه اطلاعاتی به آمریکائیها میدادی؟ گفت هیچ، آمریکائیها فلان قدر پول به من داده و گفتند هیچ اطلاعاتی نمیخواهد به ما بدهی که یک وقت گیر نیفتی. فقط دو کار برای ما بکن، کار اول اینکه همیشه اولویتهای کشور رومانی را عوض کن، کار دوم هم اینکه همیشه مسئولین ضعیف سر کارها بگذار، همین کار را برای ما بکن خودبخود رومانی عوض میشود.
🔹 حالا این در عرصه سیاسی است و من و شما در کار حوزوی و آخوندی و کار علمی و فرهنگی، اولین کاری که خدمت به آمریکائیها و خدای نکرده باعث سرنگونی دین یا حوزه این است که اولویتها را عوض کنیم، یعنی آن کارهایی که ضرورت دارد انجام بدهیم را انجام ندهیم و یک کارهایی که ضرورت ندارد را انجام دهیم.
🔻 کاری که هارون الرشید می کرد علما را جمع کرد و می گفت بنشینید تحقیق کنید که ریشه فلان کلمه چه بوده و جایزه هم تعیین می کرد و ماه ها و سالها علما مینشستند بحث می کردند که ریشه این کلمه چیست.
💥اولین کار برای ما اگر میخواهیم به دینمان خدمت کنیم شناخت اولویتهاست.
🔻 دومین خدمت به دشمنان دین هم این است که آدمهای ضعیف را برای کارهای قوی بگذاریم. مثلاً یک کسی که یک درسی را نمیتواند بگوید این بنشیند آن درس را بگوید، یک کسی اهل آن کتاب نوشتن نیست بنشیند آن کتاب را بنویسد، یک جاهایی که یک منبر حساسی است به آدمهای ضعیف بدهیم و آنجاهایی که حساس و مهم نیست به آدمهای قوی بدهیم، مسئولیتهای مهم را به آدمهای ضعیف و مسئولیتهای ضعیف را به آدمهای مهم بدهیم. این خودش کافی است برای اینکه خدای نکرده یک نظامی را تغییر بدهیم.
روزی که نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام به پیروزی رسید و طاغوت سرنگون شد؛ کل جهان دچار یک شوک عمیق شد. انقلابی برآمده از متن یک دین! دینی که داعیهدار اصلی قیام علیه باطل و ظلم است؛ قیام ولو با دست خالی؛ اما بوسیله وحدت کلمه ذیل پرچم توحید و با سرمایهی توکل و ایثار و مواسات. انقلاب اسلامی پیروز شد و آرام آرام مفاهیم جهاد و ظلمستیزی و تقابل با صهیونیسم و استکبار، جلوههای عملی خود را نشان داد؛ حتی فلسطین که زیر چکمه رژیم صهیونیستی در حال محوشدن کامل بود، با حوادث انقلاب اسلامی به خود آمد، بیدار شد و به مقاومت، دلگرم و امیدوار گردید.
دو. نقش ویژه روحانیت در استقرار نظام اسلامی
امام عظیمالشأن انقلاب اسلامی، مفاهیم ناب اسلامی را که صرفا در حد آرمانهای انقلابی بودند، به منصهی عمل آورد؛ حالا این روحانیون بودند که همچون زنبور عسل شهد آن را در سرتاسر ایران منتشر کردند و در اثر آن مجاهدتها و تبلیغها، طاغوت و طاغوتیان، از بین رفته و نظام اسلامی مستقر شده بود. در ادامه توانستیم از همه ترورها و ناملایمات و خیانتها و خنجرهای از پشتِ مسلماننمایان به سلامت عبور کنیم و حتی جنگ تحمیلی هشت ساله را با نرم افزار انقلاب اسلامی که ریشه در قرآن و سنت و اجتهاد شیعی داشت، مدیریت کنیم. با فقدان مطهریها و بهشتیها، در کوران تهاجم فرهنگی دشمن و اذناب داخلی آن نیز مصباح یزدیها نگذاشتند استحاله فکری نظام گفتمانی جمهوری اسلامی صورت پذیرد.
🔸 تا صحبت از فصل جذب طلاب و لزوم جذب نیروهای نخبه و تازه نفس در حوزههای علمیه میشود؛ عدهای با اشاره به نارساییها و مشکلات موجود حوزههای علمیه میپرسند: اصلا چرا جذب؟
🔹 در این نوشتار نه تنها منکر نارساییها نیستیم، بلکه همه مخاطبین خود را دعوت میکنیم که ابتدا عینک سیاه بزنند و با نهایت بدبینی به «حوزه علمیه موجود» نگاه کنند. حال از پسِ این عینک تیره و تار چه میبینید؟ حوزهای که نیروهای نخبه خود را هدر میدهد؟ قدر سرمایه عظیم انسانی خود را نمیداند؟ هیچ اقدامی برای استعدادیابی و استعدادسنجی انجام نمیدهد؟ برای آینده دانشآموختگان خود برنامه منضبط و دقیقی ندارد؟ و ...؟!
🔹 حال اگر از شما بپرسیم: به فرض قبول تمام آنچه از پس این عینک دودی تماشا کردید، راه خلاصی ما چیست؟ ❓ بهتر نیست درِ حوزه را تخته و شش قفله کنیم؟ یا اصلا بگوییم در عصر حیرت راه حفظ دین بسته است؟! یا اینکه راه حل این است که برای رهایی از رکود و نارسایی و انواع مشکلات موجود، لازم است به جذب و تربیت نیروهای جدید و برگزیدگان فعال دارای اندیشه اقدام کنیم تا اگر نسل فعلی حوزه روی تحول را به چشم ندید، لااقل این آیندگان پویا و فعال، آرزوی امروزیان را برآورده و محقق سازند؟
🔹 مگر غیر از این است که روزی در همین حوزه، اهالی فلسفه را تکفیر میکردند و حتی نجس میدانستند؛ آیا فلاسفه به فلسفه پشت کردند و از ترس تکفیر یا بر اثر رنج خستگی از جفایی که به آنها شد، دیگر دنبال فلسفه نرفتند؟! عدهای چه بسا چنین هم کردند؛ اما آزادی فلسفه در حوزه و ارزشمند شدن و ضروری تلقیشدن آن در امروز، مرهون خدمات کدام دسته است؟ آنها که فرار کردند و صرفا نق زدند یا آنها که ایستادند و مبارزه کردند؟!
✅ درود و تحیات خاصه الهی به روح پر فتوح بزرگمرد ایستادگی و استقامت در حوزههای علمیه؛ امام سید روح الله موسوی خمینی؛ و سلام بر جانشین بر حق او که برای ما سرمشق ایستادگی و امید نوشت: «امید و نگاه خوشبینانه، کلید اساسی همه قفلها...» (بیانیه گام دوم).