عینک سیاه یا عینک دورنگر؟
📝 تأملی درباره جذب حوزههای علمیه
🖋 علی مهدوی
🔸 تا صحبت از فصل جذب طلاب و لزوم جذب نیروهای نخبه و تازه نفس در حوزههای علمیه میشود؛ عدهای با اشاره به نارساییها و مشکلات موجود حوزههای علمیه میپرسند: اصلا چرا جذب؟
🔹 در این نوشتار نه تنها منکر نارساییها نیستیم، بلکه همه مخاطبین خود را دعوت میکنیم که ابتدا عینک سیاه بزنند و با نهایت بدبینی به «حوزه علمیه موجود» نگاه کنند.
حال از پسِ این عینک تیره و تار چه میبینید؟
حوزهای که نیروهای نخبه خود را هدر میدهد؟ قدر سرمایه عظیم انسانی خود را نمیداند؟ هیچ اقدامی برای استعدادیابی و استعدادسنجی انجام نمیدهد؟ برای آینده دانشآموختگان خود برنامه منضبط و دقیقی ندارد؟ و ...؟!
🔹 حال اگر از شما بپرسیم: به فرض قبول تمام آنچه از پس این عینک دودی تماشا کردید، راه خلاصی ما چیست؟
❓ بهتر نیست درِ حوزه را تخته و شش قفله کنیم؟ یا اصلا بگوییم در عصر حیرت راه حفظ دین بسته است؟!
یا اینکه راه حل این است که برای رهایی از رکود و نارسایی و انواع مشکلات موجود، لازم است به جذب و تربیت نیروهای جدید و برگزیدگان فعال دارای اندیشه اقدام کنیم تا اگر نسل فعلی حوزه روی تحول را به چشم ندید، لااقل این آیندگان پویا و فعال، آرزوی امروزیان را برآورده و محقق سازند؟
🔹 مگر غیر از این است که روزی در همین حوزه، اهالی فلسفه را تکفیر میکردند و حتی نجس میدانستند؛ آیا فلاسفه به فلسفه پشت کردند و از ترس تکفیر یا بر اثر رنج خستگی از جفایی که به آنها شد، دیگر دنبال فلسفه نرفتند؟!
عدهای چه بسا چنین هم کردند؛ اما آزادی فلسفه در حوزه و ارزشمند شدن و ضروری تلقیشدن آن در امروز، مرهون خدمات کدام دسته است؟ آنها که فرار کردند و صرفا نق زدند یا آنها که ایستادند و مبارزه کردند؟!
✅ درود و تحیات خاصه الهی به روح پر فتوح بزرگمرد ایستادگی و استقامت در حوزههای علمیه؛ امام سید روح الله موسوی خمینی؛
و سلام بر جانشین بر حق او که برای ما سرمشق ایستادگی و امید نوشت: «امید و نگاه خوشبینانه، کلید اساسی همه قفلها...»
(بیانیه گام دوم).