مناهج

نظرسنجی سنن حوزوی

مناهج
نگرش ها و دغدغه های حوزه و روحانیت

طبقه بندی موضوعی

استدلالی که سکولار حوزوی را به سکوت واداشت!

سه شنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۱۱ ب.ظ

📝 محبوبیت روحانیت و دخالت در سیاست

🖋 رضا حسینی

🔸 به جهت سالگرد فتوای جهاد آیت‌الله العظمی سیستانی علیه داعش، خاطره‌ای جالب از بحث با یکی از سکولارهای حوزوی برایتان نقل می‌کنم‌.

🔹 ایام اربعین بود و تازه خسته از راه به نجف رسیده بودیم. 

در راه با جوانی به اسم بابک آشنا شدم که اصلا مذهبی نبود و حتی نماز هم بلد نبود بخواند؛ ولی چون ما معمم بودیم گفت شما با اینجا آشنایی دارید و من با شما همه‌جا همراه باشم؛ ما هم قبول کردیم.

🔹 به قدری #نجف شلوغ بود که بعضا ده دقیقه، یک ربعی مردم در صف سیطره و تفتیش منتظر می‌ماندند.

فردی جلوی بنده در صف تفتیش، شیخی پر هیبت و با وجنات علمایی و میانسالی بود که روحانی بود فقط عمامه نداشت و پارچه‌ی سفیدی روی سر داشت با صورتی ملکوتی! 

🔹 همین که صف تفتیش به روبروی کوچه‌ی بیت آیت‌الله سیستانی رسید؛ 

شیخ نگاهی به کوچه‌ی بیت معظم له و جمعیتی که به شوق دیدار با مرجعیت در کوچه صف بسته بودند انداخت؛

رو به جمعیت بگونه‌ای که من هم بشنوم با صدای بسیار رسایی گفت: 

«واقعا مرجعیت و عالم دینی یعنی این! اینجوری می‌شه که یه عالِم ارج و قرب پیش مردم پیدا می‌کنه!

اگه ایشون هم مثل برخی علمای ایران در سیاست دخالت می‌کرد، الان مردمش از دین زده شده بودند!»

♨️ این را که شیخ گفت؛ همسفر بی‌نماز ما هم در پاسخ گفت: احسنت و جمعیت هم انگار یک دفعه ساکت شد و زمزمه‌های تأیید و پچ‌پچ‌هایی در فضا پیچید!

✅ من که دیدم سکوت و عدم پاسخ در نهایت بی‌انصافی است سعی کردم مؤدبانه جواب شیخ را بدهم!

برای همین با شیخ وارد گفتگو شدم:

+ شیخ مگر در ایام #مرجعیت همین عالم عزیز، داعش نجف را با خمپاره کوتاه‌برد نمی‌زد؟!

- بله می‌زد چطور مگه؟!

+ خب پس چطور ارج و قرب این مرجع عزیز باعث نشد مردم علیه داعش قیام کنند؟!

- چقدر ساده‌ای! اگر آقای سیستانی اعلام جهاد نمی‌کرد که داعش نجف رو گرفته بود! 

+ پس همین دخالتش در سیاست باعث شد که خطر داعش از شیعه برطرف شود و اینجور الان پیش مردم ارج و قرب داشته باشه!

و اگر دخالت ایشان نبود، الان نه دفتری باقی مانده بود؛ نه مردم منتظری و نه حتی حرمی!

🔺 صحبت که به اینجا رسید یکدفعه بابک با صدای بلند گفت احسنت!

🔻 شیخ با اینکه تا خلاصی از تفتیش و جلوی حرم جلوی ما بود؛ ولی بنده خدا فقط در و دیوار را نگاه می‌کرد و دیگر هیچ نگفت...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">