افسوس امام خمینی (ره) از عدم درک مجلس درس میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
عدم کارآمدى عرفان نظرى در تهذیب
امام خامنهای
من یک شب از امام پرسیدم: آقا شما مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید؟ درس ایشان رفتید؟ ایشان بلافاصله گفتند: افسوس، نه. بعد گفتند آقاى حاج شیخ محمدعلى اراکى آمد به من پیشنهاد کرد که برویم درس آ میرزا جواد آقا. ایشان هفتهاى یک بار جلسه داشت. گفتند با ایشان یکى دو جلسه رفتیم. بعد اینجورى تعبیر کردند: آن وقتها ذهن ما پر بود؛ این درس را نپسندیدیم. آن وقت امام نپسندیده بود؛ اما حالا در هشتاد و چند سالگى که حتماً ایشان از لحاظ معنوى پختهتر شده بود، افسوس میخورد که چرا نرفته.
ذهن ایشان آن وقت از چه پر بود؟ از همین حرفهاى عرفان نظرى. یعنى وقتى که کسى رفت پاى درس شاه آبادى نشست و آن حرفها و آن اصطلاحات و آن زرق و برق الفاظ را شنفت، ولو براى خود آن آدم، با معنا همراه است، اما این حرفها براى هر کسى معنا نمىآورد؛ طبعاً حرفهاى سادهى مثل حاج میرزا جواد آقا را نمىپسندد؛ در حالى که لبّ عرفان، همان حرفهاى ساده بوده.
آقاى خوشوقت میگفتند که من میخواستم کتاب «لقاءالله» را چاپ کنم، پیش امام رفتم و گفتم شما یک تقریظ بنویسید. امام گفتند نه، این را چاپ نکن؛ برو «المراقبات» را چاپ کن، آن مؤثرتر و بهتر است. ایشان هم آمده بود و چاپ کرده بود.
سرآمد عرفان نظری، هیچ بهرهای از عرفان نداشت‼️
بنابراین عرفان اینهاست؛ عرفان لفظ نیست. کسى بود که آشنا و دوست نزدیک ما بود و در عرفان هم مسلط بود. حالا بنده که خودم وارد نبودم، اما کسانى که وارد بودند، میگفتند ایشان در عرفان نظرى توى حوزهها نظیر ندارد. به اعتقاد من او هیچ حظّى از عرفان نداشت. جلسه داشتیم، نشسته بودیم، گفته بودیم، شنیده بودیم؛ اما میدانستم که آن آقا واقعاً هیچ حظّى از عرفان نداشت؛ در حالى که عرفان نظرىاش هم از همه بهتر بود.
۴ آبان ۱۳۸۹