تکلیف امروز، فقاهت در مسائل تکراری یا فقاهت در علوم انسانی؟
هادی چیتساز
امروزه با اینکه بازار علوم انسانی و مباحث فقهی در آنها کساد است، اما بازار فقاهت در مسائل رسالهای داغتر از قبل شده است تا جایی که برخی بر خلاف سیره سلف، به استقبال مرجعیت رفتهاند. افزون بر اینکه نیاز شدید جامعه به مسائل جدید و علوم انسانی بیشتر احساس میشود. رهبر معظم انقلاب در ضرورت این مسئله میفرمایند:
«به نظر ما در حوزههای علمیه بایستی اهداف جداگانهای را مورد توجه قرار داد. یک هدف، ساختن مجتهد فقیه متخصص فنی. باید فقهائی باشند و مجتهدینی باشند؛ این یک هدف. افرادی با استعدادهایی در حدّ خاص، و با شوق و علاقه بایستی بروند طرف اینجور درس خواندن. در کنار اینها کسانی باشند که قدرت استنباط پیدا کنند و بتوانند از منابع اسلامی، معارف الهی را به دست بیاورند؛ اما نه به قصد اِفتاء. نه به قصد اینکه در فقه یک انسان متبحر متخصص بشوند، نه! به قصد اینکه بتوانند معارف اسلامی را که بحثهای فراوان و کتابهای فراوان و مباحث لازم برای به خصوص جامعهی امروز ما در آنها هست، اینها را استخراج بکنند و دراختیار مردم بگذارند؛ در اختیار نظام بگذارند.
و ما امروز چقدر احتیاج داریم به اینجور استنباطها. در حقیقت مجتهدین درجهی دو، که اینها اگر چه از لحاظ عمق فقهی و درسی، درجهی دو هستند، اما ممکن است از لحاظ سعهی نظر و مُتِحَنِّن بودن، از آن دستهی اوّل حتی قویتر و بالاتر و همهجانبهتر باشند. (بیانات در مراسم سالگرد شهادت دکتر مفتح، ۲۶ آذر ۱۳۶۴)»
شخصیتهای بزرگی تا کنون به این خلأها پرداختند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. وقتی حوزه نجف و قم در فقه و اصول تمرکز داشت، علامه امینی بر اثر فشارهای اهل سنت دغدغه دیگری پیدا کرد. با اینکه بر مکاسب و رسائل شیخ تعلیقه نگاشته بود و میتوانست جزء مراجع تقلید باشد، نگارش «الغدیر» را آغاز کرد و به کشورهای مختلف سفر کرد.
2. «علامه طباطبائی» با اینکه قویترین شرح ها را بر کفایه نگاشته، اما وظیفه خودش را در احیای فلسفه، تربیت شاگردان و نگارش المیزان دید.
3. اگر «شهید مطهری» وارد فقه می شد، نهایتا به کتابخانه عظیم فقه و اصول، چند کتاب دیگر اضافه کرده بود. اما با ورود به نظریات کلامی و نگارش اصول فلسفه به جنگ بزرگترین تهدید اعتقادی زمان خودش یعنی مارکسیستها و تودهایها رفت. بسیاری از کتابهای او هنوز بی نظیرند.
4. اکنون آیت الله مصباح یزدی در این زمینه فعالیت میکند. به جای تأسیس مؤسسه امام خمینی(ره) و ورود تخصصی به علوم انسانی، میتوانست مؤسسهای فقهی به سایر موسسات فقهی قم بیفزاید. اما ثمرات و فعالیت ایشان کجا و فعالیت دیگران کجا.
اکنون باید پرسید، چرا کسانی که دغدغه اسلام و انقلاب دارند، به کارهای زمین مانده یا کمتر کار شده نمیپردازند؟ آیا پرداختن به طهارت و صلات برای ایشان مهمتر از پرداختن به نظام اقتصادی و سیاسی و تربیتی است؟ کسانی که همیشه طلاب را به پر کردن خلأهای جامعه سوق میدهند، چرا خودشان به سمت این مسائل نمیروند؟ آیا عالم دینی، با وجود مراجع و این همه کتاب فقهی، باز هم باید به مرجعیت مسائل رساله بیندیشد؟