مرجعیت موروثی، پدیده عصر جدید
تقابل علنی با سنتهای عمیق حوزوی
علی مهدوی
با گذشت 12 سال از رحلت آیتالله فاضل لنکرانی(ره)، همچنان دفاتر ایشان در قم، تهران، کرج و مشهد، دایر هستند. پدیدهای که اگر نگوییم بیسابقه، کم سابقه است. طی ادوار مختلف، سنت متداول حوزوی بر این استوار بوده و هست که دفاتر مراجع معظم تقلید پس از مرگشان تعطیل، مهر ایشان شکسته و فعالیتهایی همچون اخذ وجوهات شرعیه مردم به دیگر مراجع، ارجاع داده میشود. نمونه بارز آن شکستن مهر آیتالله موسوی اردبیلی(ره) است؛ که با استقبال گسترده علما روبرو شد و آیتالله مکارم فرمودند بقیه عزیزان (مثل استاد محمدجواد فاضل) چنین کنند. البته طبیعی است مرکزی به عنوان نشر آثار برای مرجع متوفی باقی بماند؛ اما فعالیتهایی فراتر از این، تقابل عملی با سنت حوزوی است.
این پدیده آثار و عواقب خطرناک بسیاری ممکن است به همراه داشته باشد. از جمله:
- موروثی شدن مرجعیت و عدم مجال برای معرفی اعلم فقهای بیرون از این دایره
- پراکندگی قدرت نفوذ مرجعیت
- پراکندگی قدرت مالی مرجعیت
- بدبینی مردم به نهاد روحانیت
- تحیر و سرگردانی مردم در تشخیص تککلیف پس از مرگ مرجع
در این مجال به آسیب اول (موروثی شدن مرجعیت) خواهیم پرداخت:
فرض کنید پس از رحلت هریک از مراجع معظم کنونی، فرزندان ایشان تمسک به چنین رویهای پیدا کنند؛ یعنی اخذ وجوهات کنند، سؤالات جدید مردم را از نظر خویش پاسخ دهند و تمامی نهادهای تأسیسی از سوی مرجع متوفی را زعامت کنند؛ آیا دیگر مجالی برای معرفی مرجع اعلم، باقی میماند؟! اینجاست که یکباره و ناخواسته شاهد پدیدهای بیسابقه در جهان تشیع خواهیم بود و آن هم «مرجعیت موروثی» است.
مراجع کنونی هریک بانی خیرات عظیمی هستند و هریک اقدام به تأسیس و هدایت نهادهای مختلف حوزوی و فرهنگی داشتهاند. طبیعی است اقدام فرزندان برای امتداد مرجعیت هریک از ایشان پس از ارتحال، به بهانه حفظ این دستاوردها موجب پراکندگی بیش از پیش مدیریت و از دسترفتن اقتدار مرکزی مرجعیت خواهد شد. مطمئن باشیم واگذاری امور به مراجع حی، به معنای هدم آن دستاوردها نیست.
بیراه نیست که شنیده شده حضرت آیتالله مکارم شیرازی وصیت نمودهاند که مرکز فقهی امام کاظم(ع) پس از رحلت ایشان متعلق به حوزه علمیه است و اولاد ایشان حق هیچگونه تصرفی در آن ندارند؛ بهحق، ایشان چنین آینده ناگواری را از قبل حدس زده و برای آن قبل از وقوع فاجعه، علاج کردهاند.
قدرت مرجعیت به حدی است که فرزندان مراجع با سیطره بر آن براحتی میتوانند مانع مطرحشدن دیگران در عرصههای علمی و مدیریتی شوند.
این سنت همچنان باید پابرجا بماند که هریک از فضلای حوزه علمیه خود با زحمت تحصیل، تقریر و تدریس، اگر علمیت و هنری دارد،مطرح میشود. این به عدالت و صواب نزدیکتر است و مانع دیده شدن دیگر اعاظم و اساتید علمی نخواهد شد. برای همین هم ضرب المثل شد: «گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل»؟!
امروز کم نیستند اساتیدی که به حق از فرزندان مراجع افضل هستند؛ اما با تکیه بر تقوا و علم خویش و بدور از دنیاطلبی و جاه مقام فقط پیگیر رشد علمی حوزه علمیه هستند. حضرات آیات همچون شبزندهدار، خرازی، شهیدی، مددی و... .