مسؤولین حوزه و سادهانگاری تبلیغ
اصلاح نگاهها، اولین قدم در پیشرفت تبلیغ
محمد حقپرست
هرگاه صحبت از آسیبها و مشکلات تبلیغ می شود، به ذهن بسیاری از حوزوی ها، مشکلاتی مثل ضعف طلاب در ارائه منبر-اعم از محتوا و روش سخنرانی- می رسد. برخی هم مشکلات ارتباط طلاب با مخاطب را مطرح می کنند. رویکرد آموزش و تربیت حوزه نیز همین مطلب را تأیید می کند چه اینکه بیشترین همت آموزش تبلیغ و مبلغ در همین عرصه است.
این مشکلات و موارد مشابه، به درستی ضعفهای تبلیغ هستند، اما بنظر می رسد مشکل اساسی تبلیغ، یک قدم قبل از قضاوت درباره سخنرانی های طلاب باشد. به اعتقاد نگارنده، مشکل اساسی نگاه طلاب، اساتید و مسئولین به عرصه تبلیغ و لوازم آن است. بسیاری گمان می کنند تبلیغ وظیفه طلابی است که از همه جا، مانده و رانده شده اند. کسانی که نمی توانند کار دیگری بکنند و به اجبار شرایط، تبلیغ بر ایشان تحمیل می شود. بنابراین یکی از زیرساختهای تبلیغ، اصلاح نگاه های سطحی و ساده انگارانه است.
اما نگاه طلاب از آن جهت اشکال دارد که گمان می کنند عرصه تبلیغ، عرصه ای ساده و دم دستی است. بسیاری از طلاب قبل از آنکه دانش و مهارت لازم را آموزش ببینند، ناآگاهانه وارد این عرصه می شوند. از این رو، معمولا نتیجه های خوبی نمی گیرند و مأیوس از تبلیغ می شوند.
اما نگاه برخی اساتید نسبت به تبلیغ از دو جهت صحیح نیست؛
1 جهت اول، برخی اساتید گمان می کنند تبلیغ مربوط به طلابی است که حظ کافی برای تحصیل و پژوهش ندارند و به ناچار باید وارد این عرصه شوند. کم نیستند اساتیدی که می گویند بسیاری از طلاب در سطح کتابهای فقه و اصول نیستند و باید بروند تبلیغ و امام جماعت شوند. اما حقیقت این نیست. تبلیغ اگر سخت تر و حساس تر از کارهای علمی-پژوهشی صرف نباشد، آسان تر هم نیست؛ چون تبلیغ، هم نیاز به دانش و مطالعات گسترده دارد، هم محتاج مهارت و تجربه فراوان است. اگر اساتید، تبلیغ را به اندازه تحصیل ارزشمند بدانند، می توانند برای طلاب انگیزه سازی کنند.
2️ جهت دوم، برخی اساتید خودشان را وقف کار علمی کردهاند و تحصیل و پژوهش ایشان ثمرهای در تبلیغ ندارد. ایشان علم کافی را دارند، اما چون مهارتهای تبلیغی را کسب نکردند، نمیتوانند دانش خویش را به عموم مردم منتقل کنند. یا حتی اگر توانایی لازم را داشته باشند، باز هم تبلیغ کردن را کاری بیارزش میدانند. در حالیکه هدف از تحصیل، هدایت و تبلیغ است.
اما نگاه مسئولان از آن جهت سطحی است که اعتبار چندانی برای مبلغ قائل نیستند و نگاه تخصصی به این عرصه ندارند. ثمره این نگاه، در حمایتهای مالی و اعتبار اجتماعی از مبلغان است.
اما آیا اثر یک مبلغ کارآمد، کمتر از یک عضو هیئت علمی است؟ مگر جز این است که مبلغ باید با فکر و مهارت خود ناب ترین اندیشه های اسلامی را به زبان های مختلف به مردم ارائه دهد و در واقع بلندگوی فضای علمی در میان عموم مردم است؛ پس چرا باید درآمدش کمتر از هیئت علمی باشد؟!
از این حیث، اهمیت و کارآمدی مبلغ بیشتر از دیگر اصناف روحانیت است چراکه عهدهدار تربیت انسانهاست، یا –به عنوان مثال- کارآمدی یک قاضی که وظیفهاش رفع خصومت بین دیگران و احقاق حق است؛ مگر جز این است که اگر عرصه تبلیغ و تربیت تقویت شود، نیاز به پاسگاه و دادگاه کمتر می شود؟ پس چرا حمایتی که از یک قاضی میکنید، یک دهم آن را از مربی و مبلغ نمیکنید؟
در واقع اشکال اساسی به نگاه مسئولان بر میگردد که اولویت حمایتهای مالی را به قضاوت دادهاند در حالیکه برعکس است. باید بیشترین خدمات و حمایتهای مالی در تبلیغ باشد تا طلاب نخبه انگیزه پیدا کنند در این عرصه کار کنند و ریشههای فساد را بخشکانند. اما مبلغی که باید به فکر امرار معیشت حداقلی باشد، دیگر فرصت و تفکری برای کار فرهنگی دارد؟ نتیجهاش اوضاع فعلی است که به لحاظ کمیت، مبلغ و مسجد زیاد داریم، اما به لحاظ کیفیت بسیار ضعیف هستیم چون اولویتها گم شده است.
جا دارد یادی کنم از گزارش رئیس سازمان تبلیغات در مجلس شورای اسلامی، درباره طلبهی مبلغی که با فعالیت خوبش کیوسک کلانتری محله را بیکار کرده بود. آیا نمیتوان با برنامهریزی، نظارت و حمایتهای حسابشده این تجربه را توسعه داد؟