پانزده خرداد بارقهای از اخلاص، بصیرت، شجاعت، عزم مجاهدانه و جامعیت امام
1 آیتالله شبیری زنجانی:
«دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، شب عاشورا از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی میخواهد در روز عاشورا سخنرانی کند و اطلاع داریم که حکومت تصمیم دارد ایشان را دستگیر کند و این کار جدّی است و آقای خمینی حرف ما را قبول نمیکند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی رفیق است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند.
شب عاشورا نیمهشب هم بعضی از زنجانیها حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار منصرف کنید.
عصر روز عاشورا مرحوم والد من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم سخنرانی نکند. منزل آقای خمینی خیلی شلوغ بود، چون میخواست برای سخنرانی بیاید. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم. آقای شهاب اشراقی داماد ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم. آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که اینها تهدید و ارعاب است و اعتنا نکرده بود.» (جرعهای از دریا، ج ۳، ص ۶۶۰)
2 وقتی امام عظیمالشأن ما، تشخیص دادند که دوران تقیه و مدارا با طاغوت به سرآمده است و باید علنی علیه ظلم قیام کرد، دیگر هیچچیزی مانع او نشد؛ نه ترس از حبس داشت و نه ترس از تبعید و نه حتی خوف از شهادت.
تفاوت امام با بسیاری از علمای دیگر همین جامعیت و اجتهاد وی در فقه و سیاست و تشخیص دقیق تکلیف بود.
اگر امام آن روز به خاطر خوف از دستگیری کوتاه آمده بود، امروز خبری از انقلاب نبود؛ چراکه هر قیامی هزینهای دارد.
بماند که بعدها مشخص شد: در وهلههای مختلف، نفوذیهای ساواک -با چند واسطه- در بین علما و اطرافیان امام، سعی در تغییر نظر حضرت امام و انقلابیون داشتند.
✅ حق هم همین بود، امامی که «عالم بزمانه» بود، جامعنگر و تکلیفگرا بود، به همین دلیل هم توانست از سال ۴۲ تا آخر عمر، بر اساس فقاهت و افق وسیع دیدگاه و شجاعت و فداکاری و تدبیر و مدیریت فوقالعاده، یک انقلاب عظیم را راهبری و رهبری کند.
✅ البته که اوج فقاهت، بصیرت و هدایت الهی ناشی از اخلاص و مجاهدت حتما چنین اثری دارد که آن فقیه عظیمالشأن را در برابر نظرات غیر عمیق و کوتاه مدت و در مواردی هدایت شده و یا تقویت شده از سوی سازمانهای پیچیده اطلاعاتی و امنیتی صیانت کند.