سخنرانی سید حسن نصرالله در چهلمین سالگرد تأسیس حوزهی علمیهی امام منتظر(عج) بعلبک
بخشهایی از متن بیانات
تأسیس حوزهی امام منتظر(عج) توسط شهید سید عباس موسوی در سطح خودش نقطهی عطفی در تاریخ بعلبک، لبنان و منطقه بود. شهید سید عباس موسوی این حوزه را به تنهایی در فوریهی ۱۹۷۸ تأسیس کرد. بازداشتهای گسترده و تبعیدهایی که آن سال در عراق صورت گرفت، با هدف صدمه زدن به حوزه، تشکیلات دینی و طلاب جوان آیندهدار بود اما سید عباس با تأسیس این حوزه تهدید را به فرصت تبدیل کرد.
یکی از ابعاد شخصیت شهید سید عباس موسوی، بنیانگذاریاش بود. وی علاوه بر این مدرسه، بنیانگذار حوزهی علمیهی حضرت زهرا(س) بود. تا آنجا که بنده میدانم، تا صدها سال قبل، حوزهی علمیهای برای بانوان در منطقهی بعلبک وجود نداشته است. سید عباس همچنین بنیانگذار تبلیغ منظم در این منطقه بود. پیش از ایشان برخی روحانیان به صورت شخصی به تبلیغ میرفتند اما هیچ سازماندهی و موضوع و هدف مشخصی وجود نداشت. آن زمان همهی ما در اقلیم بقاع جنبش امل زیر نظر سید حسین موسوی فعال بودیم. همین فعالیتهای تبلیغی و دینی گسترده بود که در تجاوزهای بعدی اسرائیل، زمینهی شکلگیری مقاومت را در این منطقه فراهم کرد. سید عباس موسوی همچنین یکی از بنیانگذاران تجمع علمای بقاع بود. وی از جمله بنیانگذاران حزب الله نیز به شمار میآید. هیچ شخص معینی از داخل یا خارج حزب الله نمیتواند بگوید من بنیانگذار حزب هستم. این حزب سال ۱۹۸۲ طبق سازوکارهای معینی با حضور نمایندگانی از گروههای مختلف به صورت گروهی تأسیس شد. شهید سید عباس موسوی همچنین بنیانگذار نمازجمعه در منطقهی بقاع بود. نمازجمعه در مناطق دیگر توسط علما برگزار میشد اما در این منطقه سابقه نداشت.
وقتی ما از نجف برگشتیم شهید سید عباس موسوی تا جایی که به خاطر دارم ۲۷ یا ۲۸ ساله بود. پیشنهادهای زیادی به وی شد. او میتوانست امام جماعت مسجدی در حومههای بیروت باشد. خانوادهی وی ساکن شیاح و بیروت بودند. همچنین میتوانست امام شهرک نبیشیث در بعلبک باشد. اما وی اصرار داشت در بعلبک یک حوزهی علمیه تأسیس کند و معتقد بود تحول از اینجا آغاز میشود و در عمل نیز همین شد. من در آن دوره بسیار همراه سید عباس بودم. وقتی به بقاع میآمدیم من جایی را نداشتم و به منزل عموی او، سید ابواحمد موسوی میرفتیم. در همان دوره سید محمد حسین فضل الله و شیخ شمس الدین به وی پیشنهادهای جداگانهای دادند که مدیریت مدارس علمیهای را در بیروت بر عهده بگیرد ولی نپذیرفت. در حالی که آن مدارس ساختمان، بودجه، طلبه و استاد داشتند. وی میخواست اینجا مدرسهی خودش را تأسیس کند حتی اگر با یک اتاق آغاز شود. آن زمان هیچگونه امکانات مالی وجود نداشت و فقر مطلق بود. من خودم شاهد این موضوع بودم. همانطور که در گذشته گفتهام معتقدم ساخت این مدرسه در این منطقه خواست خداوند بود که به دست سید عباس انجام شد. ما به بعلبک آمدیم و یک واحد با دو اتاق و یک سرویس اجاره کردیم. حتی آشپزخانه هم نداشت. شهید موسوی همزمان استاد، مدیر و پدر ما بود. این مدرسه به اشراف علما نیاز داشت. سید عباس ابتدا به دیدار امام ربودهشده سید موسی صدر رفت. ایشان این حرکت را تأیید کرد و کمک مالی ناچیزی در اختیار سید گذاشت. آن زمان واقعا فقر حاکم بود. علامه سید محمد حسین فضل الله نیز این مدرسه را تأیید کرد و تا سالهای سال به صورت ماهانه به این مدرسه کمک مالی میکرد. همچنین شیخ محمد مهدی شمس الدین نیز به لحاظ معنوی از این مدرسه حمایت کرد. همچنین شهید سید عباس موسوی به منظور بهرهمند کردن مدرسه از حمایت مراجع، توسط سید محمد غروی که امکان رفت و آمد به عراق داشت، نامهای به شهید سید محمد باقر صدر نوشت. ایشان نیز بسیار از تأسیس این مدرسه خوشحال شد و اجازهی مصرف سهمین را برای این مدرسه صادر کرد و با وجود مضیقهی مالی آن دوران، مقداری پول به این مدرسه کمک کرد.
مدتی که از تأسیس مدرسه امام منتظر(عج) گذشت، سید عباس از مرحوم سلیمان یحفوفی درخواست کرد در یتیمخانهای که ایشان در منطقهی شرونی داشت، مکانی به ما اختصاص دهد. ایشان نیز با روی باز استقبال کرد و ما به آنجا اسبابکشی کردیم. آن زمان مرحوم یحفوفی با امام صدر اختلاف داشت اما ما بچههای امام صدر بودیم و عکس ایشان را همهجای ساختمان شیخ یحفوفی چسباندیم. ایشان نیز وقتی عکسها را میدید میخندید و میگفت اشکالی ندارد. در آن دوره خانهی سید عباس اگر اشتباه نکنم در حومهی شیخ حبیب بود. وی هر روز قبل از طلوع آفتاب پیاده راه میافتاد تا صبح به مدرسه برسد. نه پولی بود و نه خودرویی. و چون نه پول بود و نه خودرو، ایشان ترجیح میداد هر روز این مسافت طولانی را ورزش کند! پس از انقلاب این حوزه تحت اشراف امام خمینی قرار گرفت و با کمک سید عیسی طباطبائی و سپس دفتر مقام معظم رهبری ساختمانهایی که امروز شما در آن حضور دارید ساخته شد.
توصیه و هشدار بنده به این حوزه و حوزههای علمیه این است که ویژگی اصلی و روح ویژهشان را از دست ندهند. ما وقتی خانه و خانوادهمان را رها کردیم و با سید عباس به بعلبک آمدیم به این علت نبود که او را اعلم علمای لبنان میدانستیم. خیلیها از او عالمتر بودند. اما رابطهی ما چهار پنج نفر با او از نجف تا لبنان دقیقا رابطهی پدر و فرزندی بود. او پیگیر بیماری، پول، مطالعات درسی و بعدها ازدواج ما بود. او وضعیت درسی ما را زیر نظر داشت و ما در این زمینه از او میترسیدیم و اگر درس نمیخواندیم میفهمید. راز حوزههای علمیهی سنتی ما این رابطهی عاطفی، معنوی و درونی است. وضعیت ما مثل امروز نبود که حجت الاسلام که امروز تبدیل به حجت الاسلام دکتر شدهاند بیاید و درس بدهد و برود و حتی گاهی نام اشخاص حاضر در کلاس را نیز حفظ نباشد.
شهید سید عباس موسوی به یک شهر یا منطقه یا کشور خاص تعلق نداشت. وی سرمایهی اسلام، انسانیت و مردم بود. من شاهد بودم این حوزه همانطور که برادران فرمودند بخشی از جان او بود. بیان این مطلب از آن جهت مهم است که طلاب فعلی مدرسه از اندازهی امانتی که بر دوش دارند مطلع باشند. با وجود اینکه ما اطرافیان سید عباس اهل این منطقه نبودیم اما مردم بعلبک با کمال احترام و بزرگواری ما را پذیرفتند. این حوزه به فاصلهی چند سال به پایگاه فعالیتهای تبلیغاتی و فرهنگی حزب الله تبدیل شد. اکثر جلسات داخلی و جلسات تدوین سند سیاسی و رویکردهای اساسی این جنبش جهادی پربرکت در ساختمان این مدرسه تشکیل شد. بنده به حق این مدرسه و اساتیدش و اهالی عزیز و صادق این منطقه بر خودم اذعان میکنم. اهالی این منطقه این مدرسه را گرامی و عزیز داشتند و همهی این مسیر طولانی را با آن طی کردند. بنده همیشه به دوستان میگویم اگر فرض کنیم روزی من از کار سیاسی و جهادیای که بر عهده دارم فارغ شوم آرزویم این است که به بعلبک و این مدرسه برگردم و در آن شاگردی کنم. از خداوند میخواهم این مدرسه را حفظ کند و آن را صدقهی جاریهای برای دستاندرکارانش قرار دهد.
مشارکت ما در انتخابات پیش رو باید به نیت مشارکت در سرنوشت باشد و نه از سر عصبیتهای قبیلهای، جغرافیایی یا حزبی. اینها کافی نیست. شاید کسی بگوید سید تو با این حرف عزم مردم را ضعیف میکنی. اینطور نیست. خاستگاه همه باید مسئولیتی باشد که بر عهده دارند. ما به عنوان حزب یک لیست پیشنهاد دادهایم اما هیچ وقت نگفتهایم این فرمان ولایت فقیه یا… است. این هیچگاه روش ما نبوده. نباید ما مردم را فقط هنگام رأی دادن تحریک کنیم و تا انتخابات بعد رهایشان کنیم، این کار غلط و عیب است. ما باید برای مردم توضیح دهیم که مسئولیت دارند و در مورد ویژگیهایمان صحبت کنیم. مردم نیز میشنوند و ارزیابی و سؤال میکنند و به نتیجه میرسند.
مردم باید بدانند وقتی یک نمایندهی مجلس را انتخاب میکنند، وی پس از انتخاب شدن به نمایندهی کل لبنان تبدیل میشود. نمایندگان مجلس رئیس جمهور، نخست وزیر، بودجههای عمومی، مالیاتها، موضوع مرزهای خاکی، آبی و نفت و مسائل مرتبط با سازش را تعیین میکنند. ما هیچ وقت رأی خرید و فروش نکردیم و آن را رشوه میدانیم. حتی در برخی دورهها برخی جریانها حاضر بودند در ازای رأی ندادن افراد به آنها پول بدهند. مثلا ۵۰۰ دلار میدادند تا فرد کارت شناساییاش را تحویل بدهد و به این وسیله رأی جریان مقابل را محدود کنند. در هر صورت افرادی که رأی میخرند یا میفروشند باید بدانند این فردی که با رشوه بالا آمده است، سرنوشت خودشان و فرزندان و نوهها و فرزندان نوههایشان را مشخص خواهد کرد. ممکن است این شخص کشور را به دست آمریکاییها و اسرائیلیها بدهد، چاههای نفت را بفروشد، کاری کند که لبنان به دوران «قدرت لبنان در ضعفش است» بازگردد یا کشور را به ورطهی بدهیهای بینهایت بیاندازد. مردم باید بدانند با توجه به ساختار کشور، مجلس لبنان، مهمترین سازمان در این کشور است.
منطقهی بقاع خاستگاه مقاومت است. تا پیش از این و در مدل دموکراسی اکثریتی، همهی ۱۰ کرسی مجلس این منطقه در اختیار شیعیان بود. اما امروز و با مدل دموکراسی تناسبی ما حد اقل یک کرسی و شاید بیشتر را از دست میدهیم. دموکراسی اکثریتی موجب افزایش حجم گروهی میشود که در اکثریت قرار دارند اما دموکراسی تناسبی، حجم نمایندگی گروهها را به اندازهی واقعی برمیگرداند. در این استان نمایندگان شیعیان کم خواهند شد و به اندازهی طبیعیشان برمیگردند. این فرآیند مثل وزن کم کردن یک انسان چاق میماند و زحمت دارد.
سینهی ما نباید تنگ شود. هر کس حرفی دارد باید بتواند بزند. یک سؤال قطعا در برههی پیش رو توسط رسانهها و حتی درون خانوادهها و به صورت شخصی مطرح خواهد شد که: نمایندگان حزب الله برای ما چه کاری انجام دادهاند؟ بنده میخواهم فقط به یک نکته اشاره کنم. نمایندگان حزب الله در مجلس، بخشی از سازوکار این حزب هستند. هیچ نمایندهای برای خودش کاری انجام نمیدهد. ما نباید جلوی سؤالات مردم بایستیم و آنها را فقط برای رأی دادن بخواهیم. باید پاسخگوی سؤالات باشیم و یک بازنگری کامل انجام دهیم. هر کس هر سؤالی دارد میتواند مطرح کند. در هر صورت برای دانستن دستاوردهای حضور نمایندگان حزب الله در مجلس، باید به دستاوردهای روحی، امنیتی و جهادی کلیت حزب و جایگاهش در معادلهی ملی و ثبات و کرامت کشور و سطح فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، خدماتی و سازندگی آن نگاه کنید. نمره بدهید و میانگین بگیرید تا ببینیم حزب الله نمرهی قبولی میآورد یا نه. بنده خبر دارم که امروز در سفارت آمریکا و سفارت سعودی مشغول تدوین لیستهای رقیب برای حزب الله هستند. مردم باید بدانند این نمایندگان از مقاومت در برابر توطئههای داخلی پاسداری میکنند. در جنگ ۳۳ روزه از داخل حکومت علیه حزب الله توطئه شد. برخی مسیحیان و مسلمانان اینگونهاند که حتی اگر حضرت مسیح(ع) و محمد(ص) نیز برگردند و بگویند با حزب الله دشمنی نکنید، آنها دست بر نمیدارند. این خود مردم هستند که باید برای پاسداری از خون فرزندان و دستاوردهایشان پای صندوقهای رأی بیایند. چون امروز توطئه از همیشه بیشتر است. آمریکاییها امروز به صورت مستقیم وارد عمل شدهاند. دستنشاندهی آمریکا ناکام شدهاند و در مرزها در حال ساختن دیوار هستند. فکر کردید اینکه نمایندهی آمریکا سه هفته در لبنان میماند به خاطر چشم و ابروی لبنانیهاست؟ چرا مدام میرود و بر میگردد؟