مناهج

نظرسنجی سنن حوزوی

مناهج
نگرش ها و دغدغه های حوزه و روحانیت

طبقه بندی موضوعی

۱۳۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناهج» ثبت شده است

 محمد حق‌پرست

 با توجه به شرایط کرونایی، در اعیاد و عزاداریهای مذهبی، پخت غذا بهتر است یا توزیع مواد غذایی خشک؟

1️ با توجه به رعایت مسائل بهداشتی در پخت غذا، هم به لحاظ اینکه عده ای برای طبخ باید دور هم جمع شوند، و هم احتمال انتقال بیماری –هرچند کم با رعایت اصول بهداشتی- در طبخ غذا وجود دارد؛

2️ و با توجه به اینکه خانواده های زیادی آسیب مالی دیده‌اند و تورم در جامعه رو به افزایش است، خانواده‌های آسیب‌دیده از مواد غذایی خشک بهتر می‌توانند استفاده کنند،

3️ دستور مقام معظم رهبری در تبعیت از دستورالعمل‌های وزارت بهداشت که این وزارتخانه توزیع غذای خشک را به غیر از نذرهای خاص، توصیه و تأکید می‌کند:

لذا اولویت و ترجیح با توزیع مواد غذایی خشک است.

 از این رو، از مؤمنین به ویژه طلاب مبلغ که دسترسی به هیئتها و مساجد و حسینیه‌ها دارند، تقاضامندیم نسبت به مسئله نذورات توجه به نکات بالا داشته باشند و نسبت به کمکهای مؤمنانه فرهنگ‌سازی لازم را انجام دهند.

  • صادقی

 «در فاجعه دردناک انفجار بندر بیروت -که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم و خسارات شدید شده- با شهروندان عزیز لبنانی همدردیم و در کنار آنان هستیم. #صبر در برابر این حادثه، برگ زرینی از افتخارات لبنان خواهد بود.»

  • صادقی

 در همین شهر سامرا عده‌ی قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی (علیه السلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامه‌نگاری و... - برساند.

 این شبکه‌های شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ی اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادی را که مومن به این مکتب هستند، زیادتر کنند.

 امام هادی همه‌ این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علی‌رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی درباره‌ی وفات حضرت هادی (علیه السلام) هست که از عبارت آن معلوم می‌شود که عده‌ی قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌ای که دستگاه خلافت هم آنها را نمی‌شناخت؛ چون اگر می‌شناخت، همه‌شان را تارومار می‌کرد؛ اما این عده چون شبکه‌ قوی‌ای به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمی‌توانست به آنها دسترسی پیدا کند.

  • صادقی

 سالروز شهادت رهبر شیعیان پاکستان

 پیام امام خمینی (ره)



  • صادقی

 امام خامنه‌ای

 #حوزه_قم پشتوانه معنوی انقلاب است

 اگر بخواهیم #نظام_اسلامی، اسلامی بماند، انقلابی بماند، حوزه قم باید انقلابی بماند.

 اگر حوزه قم انقلابی نماند، نظام در خطر انحراف از انقلاب قرار خواهد گرفت.

  • صادقی

سخن سردبیر

۱۴
مرداد

#تکمله‌ای_درباره_عرفان_نظری

 پس از بیاناتی که امام خامنه‌ای دام ظله در سفر ۱۳۸۹ به قم درباره عرفان نظری داشتند برداشت‌های مختلفی از بیان ایشان شد؛ لذا اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی در دیدار سال ۹۱ درباره مقصود امام خامنه‌ای از آن تعبیر پرسیدند که در ادامه پاسخ ایشان می‌آید:

 «بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با #عرفان_نظری ندارم. گفته می‌شود: "الانسان عدوّ لما جهله". بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛ منتها اعتقادم این است که ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمولهای ذهنی مثل بقیه‌ی علوم ببینیم.

عرفان، همان مرحوم قاضی است؛ مرحوم ملا حسینقلی همدانی است؛ مرحوم سید احمد کربلائی است؛ عرفان واقعی اینهاست.

مرحوم آقای طباطبائی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، #عرفان_عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد.»

23 بهمن ۱۳۹۱
 بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی

  • صادقی

1 آیا ستاد ملی مبارزه با کرونا بخاطر عدم مراعات موارد بهداشتی اعلام شده از جانب چند هیئت محدود، می تواند اقدام به تعطیلی همه هیئات و مراسم های مذهبی نماید؟

✍ پاسخ: با سلام، چنانچه بتواند آن هیئت ها را وادار به رعایت موازین بهداشتی کند حق ندارد هیچ هیئتی را تعطیل کند.

2 آیا شخصی که در حال حاضر کرونا دارد یا مشکوک به کرونا است جایز است در مراسم عزاداری شرکت کند؟

پاسخ: جایز نیست.

3 آیا عمل به دستورات ابلاغی (مثل ماسک زدن، رعایت فاصله های اجتماعی و ...) ستاد مبارزه با کرونا در مجالس امام حسین علیه السلام واجب است؟

پاسخ: آری، همه جا لازم است.

 پ.ن: متن تمام سوالات و پاسخ‌ها در تصویر به پیوست آمده است..

  • صادقی

 عدم کارآمدى عرفان نظرى در تهذیب‏

 امام خامنه‌ای

 من یک شب از امام پرسیدم: آقا شما مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید؟ درس ایشان رفتید؟ ایشان بلافاصله گفتند: افسوس، نه. بعد گفتند آقاى حاج شیخ محمدعلى اراکى آمد به من پیشنهاد کرد که برویم درس آ میرزا جواد آقا. ایشان هفته‏‌اى یک بار جلسه داشت. گفتند با ایشان یکى دو جلسه رفتیم. بعد اینجورى تعبیر کردند: آن وقتها ذهن ما پر بود؛ این درس را نپسندیدیم. آن وقت امام نپسندیده بود؛ اما حالا در هشتاد و چند سالگى که حتماً ایشان از لحاظ معنوى پخته‏‌تر شده بود، افسوس می‌خورد که چرا نرفته.

 ذهن ایشان آن وقت از چه پر بود؟ از همین حرفهاى عرفان نظرى. یعنى وقتى که کسى رفت پاى درس شاه آبادى نشست و آن حرف‏ها و آن اصطلاحات و آن زرق و برق الفاظ را شنفت، ولو براى خود آن آدم، با معنا همراه است، اما این حرفها براى هر کسى معنا نمى‏‌آورد؛ طبعاً حرف‏هاى ساده‏‌ى مثل حاج میرزا جواد آقا را نمى‏‌پسندد؛ در حالى که لبّ عرفان، همان حرفهاى ساده بوده.

 آقاى خوشوقت می‌گفتند که من می‌خواستم کتاب «لقاءالله» را چاپ کنم، پیش امام رفتم و گفتم شما یک تقریظ بنویسید. امام گفتند نه، این را چاپ نکن؛ برو «المراقبات» را چاپ کن، آن مؤثرتر و بهتر است. ایشان هم آمده بود و چاپ کرده بود.

 سرآمد عرفان نظری، هیچ بهره‌ای از عرفان نداشت‼️


 بنابراین عرفان اینهاست؛ عرفان لفظ نیست. کسى بود که آشنا و دوست نزدیک ما بود و در عرفان هم مسلط بود. حالا بنده که خودم وارد نبودم، اما کسانى که وارد بودند، می‌گفتند ایشان در عرفان نظرى توى حوزه‏‌ها نظیر ندارد. به اعتقاد من او هیچ حظّى از عرفان نداشت. جلسه داشتیم، نشسته بودیم، گفته بودیم، شنیده بودیم؛ اما می‌دانستم که آن آقا واقعاً هیچ حظّى از عرفان نداشت؛ در حالى که عرفان نظرى‏‌اش هم از همه بهتر بود.

 ۴ آبان ۱۳۸۹

  • صادقی

 چگونه میرزاجواد آقا ملکی تبریزی، قبله اهل معنا شد

 امام خامنه‌ای

 #قدم_اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است. یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعاً (نه به صورت تعارف) خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیه‌ی کمال انسانی است که البته باید با #تمرین به این‌جاها رسید.

 شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف (که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است) اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با اینکه طلبه بود، ولی به شیوه‌ی اعیان و اشراف حرکت می‌کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می‌انداخت و لباسهای فاخری می‌پوشید، چون از خانواده‌ی اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک‌التجار بوده یا از خانواده‌ی ملک‌التجار بودند. ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه‌ی عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی (که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله‌ی اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّی بزرگان می‌رفتند در محضر ایشان می‌نشستند و استفاده می‌کردند) راهنمایی شد.

 روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه‌ی اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می‌رود، وقتی‌که می‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آنجا صدا می‌زند که همان‌جا -یعنی همان دمِ در، روی کفشها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همان‌جا می‌نشیند. البته به او برمی‌خورد و احساس اهانت می‌کند، اما خودِ این و تحمل این تربیت و #ریاضت الهی، او را پیش می‌برد.

 جلسات درس را ادامه می‌دهد. استاد را -آنچنانکه حق آن استاد بوده- گرامی می‌دارد و به مجلس درس او می‌رود. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام می‌شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو می‌کند و می‌گوید: «برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور!» بلند می‌شود، قلیان را بیرون می‌برد، اما چه‌طورچنین کاری بکند؟! اعیان، اعیانزاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را اینطور تربیت می‌کردند. قلیان را می‌برد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، می‌دهد و می‌گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می‌رود قلیان را درست می‌کند و می‌آورد به میرزا جوادآقا می‌دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می‌کند. البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است، اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می‌گوید که: «خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه اینکه بدهی نوکرت درست کند!»


این، شکستن آن «منِ متعرضِ فضولِ موجب شرک انسانی در وجود انسان» است. این، آن منیت و خودبزرگ‌بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قائل‌شدن را از بین می‌برد و او را وارد جاده‌ای می‌کند و به مدارج کمالی می‌رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید.

 او در زمان حیات خود، قبله‌ی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجّه اهل باطن و اهل معناست.
بنابراین، قدم اوّل، شکستن منِ درونی هر انسانی است که اگر انسان، دائم او را با توجّه و تذکر و موعظه و ریاضت (همینطور ریاضت‌ها) پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.

30فروردین ۱۳۶۹



  • صادقی

 به مناسبت سالروز درگذشت میرزا جوادآقا ملکی تبریزی (ره)

 میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، فرزند میرزا شفیع در شهر تبریز متولد شد. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست، اما گفته شده اواخر قرن ۱۳ یا اوایل قرن ۱۴ قمری بوده است. دلیل نامگذاری او به ملکی، نسبت فامیلی وی با خاندان ملک‌التجار تبریزی است.

 علوم صرف، نحو،‌ معانی و بیان و دروس مقدماتی دیگر را در تبریز فرا گرفت و پس از مدتی سطح را به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به نجف سفر کرد. وی در درس‌ میرزا حسین نوری، حاج آقا رضا همدانی و آخوند خراسانی شرکت کرد اما مهم‌ترین استادش، حسینقلی همدانی بود. ملکی تبریزی مدت ۱۴ سال همیشه همراه او بود و ارادت ویژه‌ای به وی داشت.

 در سال ۱۳۲۱ قمری، از نجف به تبریز بازگشت و به ترویج دین پرداخت. در سال ۱۳۲۹ ق (۱۲۹۰ ش) و در ابتدای جریانات مشروطه و درگیری‌های تبریز مجبور به عزیمت به شهر قم شد و تا پایان عمر نیز در همانجا ماند.

  • صادقی