مناهج

نظرسنجی سنن حوزوی

مناهج
نگرش ها و دغدغه های حوزه و روحانیت

طبقه بندی موضوعی

۱۶۵ مطلب با موضوع «تبلیغ و مناسبت‌های مذهبی» ثبت شده است



🖋 ایمانی


🔹 پای حقیقت دیانت و ولایت ایستادن، بسیار دشوار است.
امیر مؤمنان(ع) در خطبه ۱۸۹ فرمود" إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا یَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ. حقیقت امر ما سخت است و بر مردم سخت آید. کسى آن را نتواند برداشت مگر بنده مؤمنى که خدا قلبش را براى ایمان آزموده است و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینه هاى امین و خردهاى استوار".
🔹 امیر مومنان خطاب به  لشکر یاران بی وفا می فرمود "إنّه لا غناء فی کثرة عددکم مع قلّة اجتماع قلوبکم. در زیادی شمار شما بی نیازی نیست، در حالی که اجتماع دل های شما اندک است".

🔺 در روزگار امام محمد باقر ( علیه السلام )، وقتی  از حضرت خواستند قیام کند، امام ، گلّه‌ای انگشت شمار را نشان داد و فرمود اگر به تعداد آنها یار داشتم قیام می کردم...

🔹 سهل بن حسن  در روزگار امام صادق علیه السلام از خراسان راه افتاد و ماه ها رنج سفر را به جان خرید و به محضر امام در مدینه رفت. اموالی را هم تقدیم و عرض کرد«چرا قیام نمی کنید در حالی که فقط در خراسان ، صدهزار شیعه پا به رکاب دارید و اینها هم خمس وزکات آنهاست؟».
🔹 حضرت سکوت کردند. به اطرافیان فرمودند هیزم بریزند و تنور را روشن کنند. شعله ور که شد، به سهل فرمودند برو و در تنور بنشین ... سهل به دست و پاافتاد. «مولای من! ...از من درگذرید». حضرت پذیرفت...
🔹 هارون مکی وارد شد و سلام کرد. امام پاسخ گفتند و فرمودند ای هارون! در تنور داخل شو! آتش زبانه می کشید. اما هارون اطاعت کرد و درِتنور را گذاشتند....
🔹 «خراسان چه خبر؟ شیعیان ما چه می کنند؟». امام می پرسید و سهل پاسخ می‌داد اما فکرش پیش هارون بود...امام از او خواست برخیزد و در تنور بنگرد.... هارون را دید که آرام در دل آتش نشسته .«ای سهل که ما را به قیام فرا می خوانی! در خراسان چند شیعه، این گونه اطاعت ما می کنند؟». سرش را پایین انداخت و گفت «حتی یک نفر هم این چنین نیست».

🔺 امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف، در توقیع شریف و درباره "نقش همدلی شیعیان در تعجیل ظهور" فرمودند :  "لو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة و صدقها منهم بنا".
🔺 اگر شیعیان ما -که خدا توفیق طاعت به آنها دهد- در وفای به عهدی که بر عهده آنهاست همدل بودند، میمنت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد، و قطعاً سعادت دیدن ما با حق معرفت و شناخت و راستی از جانب آنها نسبت به ما، زودتر برایشان فراهم می شد.

✅ خاصیت غربال‌کنندگی، خاصیت همیشگی انقلاب اسلامی آخرالزمانی است. انقلاب آخرالزمانی، فراز و نشیب بسیار دارد.

🔹 محمّد بن منصور و او از پدرش روایت کرده است امام جعفر صادق(ع) فرمود؛
«نه، به خدا سوگند آنچه که شما دیدگان خود را بدان دوخته‌اید، پدید نمی‌آید، مگر بعد از ناامیدی. نه به خدا سوگند آنچه چشمان خود را به آن دوخته اید، آشکار نمی‌گردد؛ مگر اینکه غربال شوید. نه به خدا سوگند کسی که شما چشم به او دارید، نمی‌آید؛ مگر بعد از اینکه از هم امتیاز داده شوید. نه به خدا سوگند امری را که شما به آن چشم دوخته‌اید، به وقوع نمی‌پیوندد تا آنکه شقّی از سعادتمند معلوم شود».

✅ ما در چهل ساله انقلاب اسلامی، با وجود بدعهدی و سقوط برخی خواص متنفذ، دیدیم جوانان برومند بسیاری را که چگونه برای نائب امام زمان (عج) جان فشانی و اطاعت می کنند. خدا می‌داند آنان که برای نایب امام زمان(عج) چنین بی‌تاب و بی‌قرار می‌شوند، برای خود مولا چه جانفشانی ‌کنند!
✅ نشان به آن نشان که با یک سربند «یا صاحب‌الزمان» به دل دشمن زدند و بی‌سروسامان دوست شدند. باور همه  آنها همان است که سید شهیدان اهل قلم  خطاب به مقتدای عزیز تر از جان انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای، نوشت:

🔹«ما با حضرت عالی به عنوان وصی امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کرده‌ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده‌ایم... بسیارند کسانی که می‌دانند شمشیرزدن در رکاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیرزدن در رکاب حضرت مهدی(عج) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سرِ ما و فرمان شما. کمترین مطیع شما سیدمرتضی آوینی».

🔹 عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است- دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است/ تن بی‌سر عجبی نیست رود گر بر خاک- سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است.

✅ ماموریت تبعیت  از ولایت فقیه، تمرین بزرگ آخرالزمان است. و چیره شدن ۴۲ ساله بر معرکه گیری انواع متظاهران بی صداقت انقلابیگری، از طریق تبعیت از ولی فقیه، بزرگ ترین بشارت نزدیکی روزگار شیرین ظهور خواهد بود ان شاء الله.

  • صادقی


🎥 داستان بسیار زیبای طلبه جوان و امام زمان (عج)

👤 آیت‌الله ممدوحی (ره)


❓چرا گفتی من بی کس‌ام؟
پس من کی هستم؟

  • صادقی



👤 انتقاد استاد قرائتی در اجلاس استانی نماز در همدان


🔹 از ویژگی‌های مومن آن است که اگر به مسئولیتی رسید اولین کارش باید نماز باشد
اگر نماز درست شود، بسیاری از مسائل نیز درست می‌شود.

🔹 در هر خانه‌ای باید یک کتاب با زبانی ساده در زمینه نماز وجود داشته باشد.

🔹 نماز راهکاری است که خداوند در زمان زلزله و ترس و یا حتی قحطی برای انسان‌ها سفارش کرده است.


  • صادقی

حجت الاسلام محمود محققیان

سخنرانی حجت‌الاسلام محمود محققیان

مدیر مراکز علمی تربیتی حوزه علمیه قم گفت: ساحت تعلیم و تربیت، قضاوت، ثبت احوال و اسناد، ثبت موالید و وفیات، ثبت ازدواج و طلاق، امور اوقاف و حتی قاضی عسکر بودن در برخی از دوره‌های تاریخی در دست علمای بلاد بود.

حجت‌الاسلام محمود محققیان مدیر مراکز علمی تربیتی حوزه علمیه قم در دیدار مدیران،‌ معاونان و هم‌سنگران بنیاد هدایت ورود جدی حوزه علمیه قم به مبحث امامت مساجد و تبیین اندیشه، راهکارها و تربیت نیروی انسانی کارآمد و متناسب را ضروری و نیاز جامعه امروز دانست.

وی گفت: طبق مبانی اسلام دین متکفل سعادت دنیا و آخرت مردم است. یعنی دین با قابلیت حداکثری خود می‌تواند سعادت دو دنیا را تأمین کند چون دین دارای تاثیرات زیادی در زندگی مردم است و مسجد محل ارائه این دین حداکثری است.

  • علی مهدوی



📝 تفاوت امام با علمای گذشته


🔹 قبل از قیام رهبرمان، حوزه‏‌هاى علمیه، جان و روح و طراوت نداشتند. در این مراکز، درس و بحث و علم و تحقیقات اصولى و مطالعات و تأملات به چشم مى‏‌خورد- که البته سعى اسلاف بزرگوار ما مشکور است؛ چون همه‏‌ى این علوم و معارف، از دست آن‏ها به ما رسیده است-

🔻 اما آن چیزى که محور [حوزه‌ها] بود، یعنى حرکت جهت‏دار به سمت حاکمیت و اقامه‏‌ى دین، وجود نداشت‏.


  • صادقی


🔻 در سال ۱۳۰۴ که رضاخان بر سر کار آمد، تعداد مدارس دینی ایران ۲۸۲ باب، و تعداد طلاب ۵۹۸۴ نفر بود؛ ولی در سال ۱۳۲۰ (آخرین سال سلطنت رضاخان) تعاد مدارس به ۲۰۶ باب و تعداد طلاب به ۷۸۴ نفر کاهش یافت، و حوزه علمیه قم کمتر از ۳۰۰ نفر طلبه داشت!

📗 روحانیت و سیاست، عبدالوهاب فراتی، ص ۱۹۳


📌 مناهج:
رضاخان طی ۱۶ سال، نه تنها فرهنگ و سنن اصیل ایرانی و اسلامی را قلع و قمع کرد؛ بلکه با تمام توان به مبارزه با موجودی حوزه و روحانیت برخاست؛ تا جایی که حتی به زور سرنیزه و فشار و تهدید و به بهانه یکسان‌سازی پوشش ایرانیان، به ستیز با «لباس روحانیت» برخاست. چراکه هدف رضاخان چیزی نبود جز محو روحانیت و به تبع آن محو اسلام.

✅ اما به کوری چشم تمام معاندین و منافقین، انقلاب خمینی کبیر، کاری کرد که امروز حوزه‌های علمیه از جهات کمی و کیفی رشد غیر قابل مقایسه‌ای با پیش از انقلاب دارند.

🇮🇷 سلام و صلوات حضرت حق بر امام امت، حضرت روح‌الله...

🇮🇷 دهه فجر مبارک باد


  • صادقی


📝 ندای فطرت در آمریکای لاتین

👤 مبلّغ تشیع در برزیل


  • صادقی


🔹 فداکاری حضرت زهرا با هیچ فداکاری دیگری قابل مقایسه نیست...

💬 امام خامنه ای

  • صادقی



🏴 وصایای آن بانو به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام


به هنگام رحلت حضرت زهرا سلام الله علیها، امام على علیه السّلام نماز ظهر را خوانده به سوى منزل بازگشت. کنیزان را در راه دید در حالى که گریان و محزون بودند. امام علیه السّلام به ایشان فرمود: چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب مى‏بینم؟! گفتند: یا امیر المؤمنین! دختر عموى خود زهرا را دریاب، گرچه گمان نمى‏کنیم حاصلى داشته باشد.
حضرت على به سرعت به سوى اطاق فاطمه رفت و بر آن بانو وارد شد، ناگاه دید فاطمه در میان بستر خویش افتاده و به طرف راست و چپ مى‏غلطد. على علیه السّلام ردا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارک خویش افکند و لباس خود را درآورد.

آنگاه آمد و سر مبارک حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود: اى زهرا! ولى حضرت فاطمه سخنى نگفت. براى دومین بار فرمود: اى دختر محمّد مصطفى! فاطمه زهرا باز جوابى نداد! على علیه السّلام براى سومین بار صدا زد: اى دختر آن کسى که زکات را در دامن عباى خود براى فقرا مى‏برد! جوابى نشنید. اى دختر آن کسى که با ملائکه نماز خواند! حضرت زهرا علیها السّلام جوابى نداد. على علیه السّلام صدا زد: اى فاطمه، با من سخن بگو! من پسر عموى تو على بن ابى طالب هستم.

فاطمه چشمان خود را به روى او باز کرد، آنگاه آن بانو گریست و على علیه السّلام هم گریان شد و به زهراى اطهر فرمود: تو را چه شده؟ من پسر عمویت على هستم. فاطمه گفت: اى پسر عمو! من اکنون مرگ را مشاهده مى‏کنم که نمى‏توان از دست آن گریخت.

سپس راجع به فرزندانش خصوصا امام حسن و امام حسین سفارشاتی فرمود و گفت:
ایشان یتیم و دل شکسته‏اند، دیروز بود که آنان جدّ بزرگوار خود را از دست دادند، امروز هم مادر خود را از دست مى‏دهند. واى بر آن امّتى که آنان را مى‏کشند و با ایشان بغض و دشمنى مى‏ورزند!

آنگاه اشعارى را بدین ترتیب خواند:
اگر گریه مى‏کنى بر من گریه کن اى بهترین هدایت‏کنندگان، و اشک بریز که روز فراق رسید.
اى همسر بتول! من در باره نسل خود به تو سفارش مى‏کنم. براى من و یتیم‏هاى من گریه کن، مخصوصا کشته و قتیل کربلا را فراموش نکنى. ایشان مفارقت مى‏کنند و یتیمانى حیران و سرگردان مى‏شوند، خداوند مقرّر کرده که روز فراق است.

حضرت امیر به زهراى اطهر فرمود: اى دختر رسول خدا! این مطلب را از کجا مى‏گویى، در صورتى که وحى خدا از خاندان ما قطع شده است؟! فاطمه گفت: اى ابو الحسن! من امروز خواب دیدم که پدر بزرگوارم در میان قصرى از جواهرات سفید است، چون مرا دید فرمود: دخترم! نزد من بیا، زیرا من مشتاق تو هستم. گفتم: پدر جان! به خداوند سوگند که من بیشتر شوق ملاقات تو را دارم. پدر فرمود: تو امشب نزد من خواهى بود. گفتار پدرم همیشه راست است و به وعده خود وفا خواهد کرد.

على جان! هنگامى که دیدى من سوره یس را قرائت نمودم بدان که اجلم فرا رسیده، مرا غسل بده، ولى بدنم را برهنه نکن، زیرا من پاک و مطهّر مى‏باشم. على جان! خودت و اهل خانه‏ام که به من نزدیک هستند بر جنازه‏ام نماز بخوانید. على جان! مرا شبانه به خاک بسپار، این نحوه را پدرم پیغمبر خدا به من خبر داده.



  • صادقی



🏴 وصایای آن بانو به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام


وَ قَدْ صَلَّى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ یُرِیدُ الْمَنْزِلَ إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِی بَاکِیَاتٍ حَزِینَاتٍ. فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ؟ وَ مَا لِی‏ أَرَاکُنَ‏ مُتَغَیَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ؟ فَقُلْنَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا.

فَأَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مُسْرِعاً؛ حَتَّى دَخَلَ عَلَیْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا وَ هُوَ مِنْ قَبَاطِیِّ مِصْرَ وَ هِیَ تَقْبِضُ یَمِیناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا. فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ.

وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ! فَلَمْ تُکَلِّمْهُ. فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى! فَلَمْ تُکَلِّمْهُ. فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاةَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاء!ِ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ. فَنَادَاهَا یَا ابْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِکَةِ فِی السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى! فَلَمْ تُکَلِّمْهُ. فَنَادَاهَا یَا فَاطِمَةُ! کَلِّمِینِی، فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ.

قَالَ فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَى وَ قَالَ مَا الَّذِی تَجِدِینَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّکِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَتْ یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ .... فَیُصْبِحَانِ یَتِیمَیْنِ غَرِیبَیْنِ مُنْکَسِرَیْنِ فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ الْیَوْمَ یَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا فَالْوَیْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا. ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُول‏:

ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ * وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‏

یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ * فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ‏

ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَى وَ لَا تَنْسَ * قَتِیلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ‏

فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَى حَیَارَى * یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاق‏


قَالَتْ فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ مِنْ أَیْنَ لَکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا الْخَبَرُ؟ وَ الْوَحْیُ قَدِ انْقَطَعَ عَنَّا.


فَقَالَتْ یَا أَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَةَ. فَرَأَیْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ (ص) فِی قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْأَبْیَضِ؛ فَلَمَّا رَآنِی قَالَ هَلُمِّی إِلَیَّ یَا بُنَیَّةِ.


فَإِنِّی إِلَیْکِ مُشْتَاقٌ.


فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَشَدُّ شَوْقاً مِنْکَ إِلَى لِقَائِکَ.


فَقَالَ أَنْتِ اللَّیْلَةَ عِنْدِی وَ هُوَ الصَّادِقُ لِمَا وَعَدَ وَ الْمُوفِی لِمَا عَاهَدَ.


فَإِذَا أَنْتَ قَرَأْت یس فَاعْلَمْ أَنِّی قَدْ قَضَیْتُ نَحْبِی. فَغَسِّلْنِی وَ لَا تَکْشِفْ عَنِّی فَإِنِّی طَاهِرَةٌ مُطَهَّرَةٌ وَ لْیُصَلِّ عَلَیَّ مَعَکَ مِنْ أَهْلِیَ الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى وَ مَنْ رُزِقَ أَجْرِی وَ ادْفِنِّی لَیْلًا فِی قَبْرِی بِهَذَا أَخْبَرَنِی حَبِیبِی رَسُولُ اللَّه.

📕 بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏43، صص 179-178

  • صادقی