📝 چند خطی در پاسخ به استاد عندلیب همدانی
🖋 محمد متقیان تبریزی
🔢 بخش دوم
💢 رابطه اقامه شعائر و زیست اخلاقی
استاد عندلیب فرمودهاند: «چگونه میتوان شعائر الهی را بدون اخلاق انسانی و عدالت اجتماعی، معیار تحقق دین در جامعه دانست، مگر هدف دین، زیست اخلاقی و برپایی عدالت نیست؟»
۱_ در عین باور به این نکته که اخلاق و عدالت، دو معیار از معیارهای تحقق دین هستند اما بسیار جای تعجب است که استاد، چرا «اقامه شعائر» را امری غیر از «زیست اخلاقی» میداند؟ حضور در مراسم عزاداری، جلسات مناجات و لیالی قدر، اعتکاف و توسل، نمونههای بارز اقامه شعائر هستند، آیا این اعمال، امری غیر از زیست اخلاقی هستند؟ بله، این اعمال تمامِ زیست اخلاقی انسان نیست اما غیر از آن هم نیست، پس دوگانهسازی اینچنینی، خالی از دقت است. و تعبیر درست آن است که گفته شود: علاوه بر اقامه شعائر، باید به رفتارهای اخلاقی دیگر نیز توجه نمود، و چه کسی این توصیه بجا را انکار خواهد نمود؟
۲_ پرسش از استاد این است که؛ اگر بنای جامعه بر زیست اخلاقی باشد، چه باید بکند؟ آیا مگر غیر از این است که یکی از مهمترین بسترهای اجتماعیِ رواج اخلاق در جامعه، وعظ و خطابه و توبه و مناجات و بکاء است؟
قطعاً ایشان هم چنین باوری دارند، پس نباید در دوگانه کاذب (اقامه شعائر یا زیست اخلاقی) قرار گرفت و بلکه، باید تأکید نمود بر اینکه اقامه شعائر، مقدمهای است برای زیست اخلاقی. و اگر هم ادعا شود که زیست اخلاقی جامعه ایرانی مبتلا به نقیصه است، نیاز به پژوهشهای دقیق دارد که در متن ایشان منعکس نشده است.
۳_ از درون اقامه شعائر، و از متن فرهنگ حسینی است که مجاهدت پزشکی در دوران کرونا، ایثار کریمانه با طرح مواسات، بذل مال و منال در بلایا و حوادث از سوی گروههای جهادی متولد و در سطح جامعه به شکل چشمگیری فراگیر میشود.
آیا میتوان ایثار و مجاهدت بی چشمداشت را زیست اخلاقی ندانست؟ و آیا میتوان این دو اخلاق والامرتبه را بیارتباط با اقامه شعائر -علی الخصوص شعائر حسینی- دانست؟
💢 و اما درباره عدالت اجتماعی
🔹 پرواضح است که تحقق عدالت اجتماعی، در اولین و مهمترین مرحله، متوجه مسئولین و حاکمان جامعه است، هرچند مردم نیز باید عدالتخواه باشند تا تحقق عدالت آسان گردد. حال، اگر مقام معظم رهبری (دام ظله الوارف) از عقبماندگی در زمینه عدالت اجتماعی میگویند، این امر متوجه به مدیران نظام است نه مردم. درحالیکه، موضوع دینداری، ارتباط مستقیم با بدنه و آحاد مردم دارد. پس نمیتوان وظیفه اولیه حاکمیت را به پای مردم نوشت.
و همچنین پرواضح است که؛ تحلیل عقبماندگی نظام در مقوله عدالت اجتماعی به رفتارهای فردی مدیران، نوعی «تقلیل مسئله» است. مهمترین عاملی که فقرآفرین، فسادزا و تبعیضساز است نه رفتار فردی چند مدیر بلکه «ساختارهای فسادزا» است. مدیر بانکی که تهجد و نمازشبش ترک نمیشود، نمیتواند سیستم اداره بانک را به سمت مستضعفین بچرخاند، و این سیستم است که بر او غلبه کرده و مسیر سرمایهداری را در پی خواهد گرفت.
🔹 و حال، این پرسش مطرح میشود که: در تبدیل ساختارهای فسادزا به ساختارهای عدالت آفرین، چه سهمی داشتهایم؟
حوزههای علمیه، علما و اساتید و محققین عرصه فقاهت که همواره در طول تاریخ منادی اخلاق و عدالت بودهاند، آیا سهم خود را اداء کردهاند یا اینکه بنای خویش را صرفا بر توصیه و نصیحت گذاردهاند؟
به نظر میرسد، باید به میدان درآمد و نرم افزار اداره جامعه اسلامی را از متن وحی استخراج نمود و از اسارت اندیشه غربی رهانید، و سپس، توقع آن را داشت که عدالت اجتماعی تحقق یابد. و اگر گمان بریم که با نگارش کتاب و ارائه سخنرانی و توصیهنامههای مجازی بتوانیم کاری پیش ببریم، سخت به بیراهه رفتهایم.
- ۰ نظر
- ۲۰ خرداد ۰۱ ، ۱۸:۰۷
- ۴۴۱ نمایش